نقد و بررسی بازی Metro Exodus
با ما در نقد و بررسی بازی Metro Exodus همراه باشید:
بعد از گذراندن 2 نسخه ی قبلی در تاریکی های ترسناک خطوط مترو مسکو، برای یکی از بازی های سری Metro حس عجیبی دارد که با یک بیابان آفتابی و وسیع شروع شود و این اولین چیزی بود که در ابتدای انجام نقد و بررسی بازی Metro Exodus نظرم را جلب کرد. ماجرای بازی Metro Exodus شما را به روسیه ی آخرالزمانی ای میبرد که بخاطر بمب های اتمی تکه پاره شده و همچنین بیابانی بی آب و علف که زمانی دریای خزر بوده. اینها تعدادی از مکان هاییست که شما به عنوان Artyom و گروه بازماندگانی که همراهش هستند از آنها عبور میکنید. ولی حتی با وجود آسمان آبی و نزدیکترین چیز به هوای پاک، برای زنده ماندن در این دنیای خشن و مُرده باید هر روز با چنگ و دندان جنگید.
وسیله ی اصلی حمل و نقل شما و همراهانتان در بازی Metro Exodus یک قطار قدیمی متعلق به دوران اتحاد جماهیر شوروی به نام Aurora است. بازی در همان محیط قدیمی شروع میشود، خرابه های رادیواکتیو مسکو و تونل های طویل و بی پایان زیر شهر. ولی آنقدرها طول نمیکشد که سوار بر Aurora از مسکو خارج میشوید، به موازات روخانه ی وُلگا حرکت میکنید و به قسمت های زمستانی خارج از شهر میرسید. این اولین تجربه ی شما از دنیای باز در بازی Metro Exodus خواهد بود، بازی برعکس نیاکانش که از یک نقشه ی بی انتهای پر پیچ و خم استفاده میکردند، از چندین بخشِ جدا از هم عظیم تشکیل شده.
سری بازیهای Metro همیشه به شکل عجیبی روی سبک اول شخص خود تمرکز داشتند ولی در بازی Metro Exodus به شما اجازه ی خروج از آن خط یکسانِ سبک اول شخص داده شده، میتوانید جستجو کنید و در دنیای خشنِ بازی به دنبال فرصت ها بگردید. گرچه آزادیِ بازی، آزادی ای محدود است، که به وسعت نقشه های بازی محدود میشود، ولی چیزی فرای آزادیِ بازی در آن جالب و لذت بخش است که چیزی جز دقت در جزئیات محیط نیست. هر نقطه ای که Aurora متوقف میشود آب و هوا، اتمسفر و نور پردازی به زیبایی و دقت طراحی شده اند و منطقه به منطقه تفاوت میکنند. و چون داستان بازی شما را به فصول مختلف میبرد، این تفاوت ها بیشتر هم میشوند، که این سیر تحول باعث جذاب ماندن بازی میشود.
مکانیک بازی Metro Exodus:
گرچه این فضا و تفاوت به محیط و ساختار بازی خلاصه میشود. و سیستم مبارزه ی خشک . خشن بازی، با آن ابزار های کم دوام برای زنده ماندنش که بازی های Metro را تعریف کرده، کماکان بدون تغییر در بازی Metro Exodus هم باقی مانده. مهمات و ماسک تنفس کماکان کالاهای پر ارزش بازی محسوب میشوند. و Artyom هنوز هم بیشتر وقت بازی را صرف مبارزه با افرادی با ماسک های تنفسی میکند. البته این باعث میشود که با وجود تغییرات بنیادی در محیط، این نسخه هم آشنا و بخشی از سری احساس شود. گرچه در عین حال باعث میشود احساس کنیم بازی Metro Exodus آنقدرها هم جاه طلب نیست.
همانطور که مکان ها و محیط ها تغییر میکنند، سیر داستانی هم تغییر میکند. ولی مایه ی تأسف است که تمام اتفاقات در نهایت به مبارزات و کشتن دشمنان ختم میشوند. ممکن است بگویید چرا دارم بازی ای در سبک اول شخص، که کشتن دشمن جزئی از آن است را بخاطر داشتن صحنات مبارزه زیاد نقد میکنم، باید بگویم وقتی دنیایی به این زیبایی و طراحی عمیق را به من میدهید، انتظار دارم راه های بیشتری برای تعامل با محیط هم داشته باشم تا اینکه هرجا میروم به همه چیز شلیک کنم! ضمنا من برای انجام نقد و بررسی بازی Metro Exodus اینجا هستم…مگر غیر از این است؟
البته راه های دیگری هم برای از سر راه برداشتن دشمنان وجود دارد،مثل پرت کردن قوطی های حلبی برای جلب توجهشان، بیهوش کردنشان، کشتنشان بدون سر و صدا، یا اصلاً عبور از آنها بدون اینکه متوجه شوند، ولی اینها تنها راه های موجود هستند.
مبارزات پر سرعت بازی ممکن است هیجان انگیز باشند، مخصوصاً وقتی که اسلحه ی خودتان را تقویت کرده باشید، مثلاً یک هفت تیر معمولی را به سلاحی با قدرت کشتار فوق العاده تبدیل کرده باشید. ولی چه در حال مبارزه با موجودات جهش یافته باشید و چه انسان ها، هوش مصنوعیِ بازی Metro Exodus هیچوقت خیلی دقیق یا بر پایه ی اعمال شما کار نمیکند. کمبود مهمات هم به زودی برای شما تبدیل به مشکلی اساسی و مداوم میشود.
اسلحه های بازی Metro Exodus عالی هستند، واقعاً ایده ی تکه تکه کردن سلاح دشمنان و چسباندن قطعاتشان به سلاح خودم را دوست دارم. ولی هیجان شلیک به خرچنگ ها، انسان ها و یا در نهایت جهش یافته ها به زودی از بین میرود و بعد از مدتی دنبال داستانی متفاوت و دشمنان تازه میگردید.
دشمنان تازه ی بازی که به شکل خنده داری ‘humanimals’ نام گزاری شده اند، روبات هایی زامبی مانند هستند که در گروه های با تعداد زیاد سر شما میریزند، از گوشه کنار منطقه ی مبارزه بالا میروند و گاهی هم به سمتتان تکه سنگی پرتاب میکنند. فکر میکنم توسعه دهندگان بازی Metro Exodus دنبال موجوداتی شبیه موجودات فیلم ‘I Am legend’ بودند، ولی این ‘humanimals’ها بجای اینکه ترسناک، وحشی و بی رحم باشند، دست و پا چلفتی، آسان و کند هستند. بیشتر جهش یافته های بازی همان دشمنان معمولیِ خرناس کشِ تکراری هستند، ولی با نوع جدیدی در اواخر بازی آشنا میشوید که حقیقتاً وحشت آور است.
عناصرِ بقا در بازی Metro Exodus:
باید بگویم این عناصر لایه ی دیگری به بازی اضافه میکنند. با اینکه تونل های مترو را ترک کرده اید، ولی هنوز هم لحظاتی هستند که باید در بازی Metro Exodus از ماسک استفاده کنید، مثل محیط هایی با مواد رادیو امتیو، طوفان های شن، گاز های سمی، و موارد دیگر. هر ثانیه که در این هوای سمی بگذرانید، زمان سنجی با صدای خود به شما اخطار میدهد، به این معنی که اگر قصد دارید زنده بمانید باید به زودی دنبال فیلتر جایگزین برای ماسکتان بگردید. بخش دیگری هم وجود دارد که در آن چیزی میسازید. این بخش باعث شده دنبال مهمات، سلاح و ماسک گشتن بخش روتینی از وقت بازی را اشغال کند. البته هیچکدام از این سیستم ها خسته کننده نیستند.
جدا از سیستم مبارزه بازی Metro Exodus سرگرمی های دیگری هم وجود دارد، مثل استفاده از دوربین. اگر از جایی بلند بالا بروید، مثل آن جرثقیل بلند و زنگ زده که در باد به شکلی وحشتناک و صدایی سهمگین تکان میخورد، میتوانید افق نقشه را با دوربین ببینید و روی نقاطی که توجهتان را جلب میکنند زوم کنید، و اگر خواستید روی نقشه خودتان مکانشان را علامت بزنید. البته تا وقتی به مکانشان نروید نخواهید فهمید که چه هستند، که این به جذابیت گشت و گذار در بازی اضافه میکند، حتی اگر این گشت و گذارها در نهایت به کشتن همان دشمنان معمولی ختم شوند. اینکه داستانها روی نقشه ریخته شده اند و منتظرند کشفشان کنید را دوست دارم.بعضی هایشان در دفترهای خاطرات نوشته و بعضی دیگر در نوارهای صوتی ضبط شده اند، ولی واضحترین داستان ها آنهایی هستند که محیط میگوید: یک هواپیمای سقوط کرده که هنوز اسکلت خلبان فرمانش را بدست دارد، یا یک مدرسه ی رها شده، پر از کتاب ها و نقاشی های کودکان.
وسایل نقلیه ی دیگری هم در بازی Metro Exodus وجود دارند که برای نقشه های بزرگتر در نظر گرفته شده اند، به همراه زیپلاین ها که دقیقاً از روی سری بازی Far Cry کپی شده. وضعیت جوی متغیر است و میتواند به ناگهانی تغییر کند، چرخه ی روز و شب هم وجود دارد که اگر در کمپ ها بخوابید میتوانید این چرخه را سرعت بخشید. اگر شب جایی بروید ممکن است دشمنان کمتری منتظرتان باشد، ولی از طرفی میتوانید مورد حمله ی ناگهانی صاعقه قرار بگیرید، که به نظر همان کاری را انجام میدهد که ‘Anomalies’ ها در سری بازی های STALKER انجام میداند. ولی این ایده درست پرداخت نشده، به شخصه دوست داشتم چیزهای عجیبتری را تجربه کنم تا ترک شبانگاهی کمپ برایم ترسناکتر باشد.
سیرِ داستانِ بازی Metro Exodus:
چیزی که بازی Metro Exodus را از بقیه ی رقبا جدا میکند، و دلیل اینکه توانست مرا تشویق کند تمامش کنم، سیر داستانش است.با کنار گذاشتن آن هزارتوی تاریک نسخه های قبل، طراحان کمپانیِ 4A Games در بازی Metro exodus به محصولی قابل توجه رسیده اند. از قطعات یخ زده ی وُلگا تا دریای خزر خشک شده و ورای اینها، محیط ها همواره تازه و به شکلی ترسناک زیبا هستند. تا به حال زمین مخروبه ی پس از جنگ اتمی را در هزاران بازی دیگر دیده ایم، ولی چیزی در طراحیِ طراحان 4A هست که واقعاً تا مغز استخوان شما را میلرزاند. انگار جوِ نا امیدی جوری در این هوا پخش شده که وضعیت وحشتناک و وخیم جهان را لحظه به لحظه یادآوری میکند.
ولی با رفتن به فضای باز، بازی Metro Exodus مقداری از هویت خود را از دست داده. متروهای مسکو، و آن اجتماعات و فرهنگ های شکل گرفته ی بعد از نابودیِ جهانش، جذاب ترین چیزها در سری بازی های Metro بودند.
بعضی از چیزهایی که در این نسخه، روی زمین با آنها برخورد میکند، به همان اندازه جذاب هستند، مثلاً گذشته ی یک قبیله که در یک جنگل قدیمی به آنها برمیخورید. ولی در جاهای دیگر، با آن شهرهای میان راه و دزدان خونخوار، فقط کمی شبیه به آن دنیای آخرالزمانی قبل است و بیشتر به دنیای Mad Max شباهت دارد. با همان حسی که انگار روی زمینِ متعلق به دیگران راه میروید.
بازی Metro Exodus در نقل داستان هم مشکل دارد. اولاً، صداگذاری انگلیسی بازی، در اکثر مواقع، افتضاح است. من معمولاً صداگذاری آماتور را تحمل میکنم، اما این به حدی اغراق شده که حتی حواس پرت کن محسوب میشود. قابلیت تبدیل به زبان روسی وجود دارد که به نظر زبانی درست تر برای بازی ای است که در روسیه میگذرد، ولی آنقدر صحبت های پس زمینه زیاد است و سرعت مکالمات بالاست که استفاده از زیرنویس برای ترجمه داستان را بلااستفاده میکند. و در طول بازی هم صحنات زیادی وجود دارد که باید منتظر باشید تا چند نفر داستان را برای شما تعریف کنند و به شما بگویند قرار است که چکار کنید، که متوجه این مکالمات هم نخواهید شد و نتیجه ای جز گیجی بیشتر بازیکن ندارند.
خانواده ی Aurora:
جدا از مناطق بزرگ بازی Metro Exodus که میتوانید به آنها سفر کنید، میتوانید خود قطار Aurora را، در هنگامی که بین این مناطق مشغول حرکت است، بگردید ــ و اینجاست که اصل ارتباط بازی با دنیای واقعی نهفته است.
داستان طولانیِ بازی به اندازه کافی سرگرم کننده است، ولی این تعاملات بین کاراکترهای مختلف، و طرز وقت گذراندنشان در مواقع بیکاری است که بیش از همه جلب توجه میکند. میتوانید فردی را ببینید که برای دیگران گیتار میزند؛ فردی دیگر، با دنیایی از آمال و آرزو از پنجره ی قطارِ در حرکت، به بیرون خیره شده؛ مردمی که برای هم جوک میگویند و در بخش عقبی قطار محض سرگرمی مسابقه ی تیراندازی راه می اندازند. احساسِ بودن در یک اجتماع، یک خانواده، که همگی سوار این قطار هستند خیلی واضح است ــ همین باعث میشود وقتی در طول داستان هرکدام از این افراد در خطر می افتند احساس مسئولیت کنید.
سخن آخر
با پشت سر گذاشتن تونل های تاریک مترو، طراحان کمپانی 4A استعداد خود را با خلق این دنیای وحشیِ روس زبان، با شهرهای متروکه اش، صحرای سوزانش، جنگلهای پائیزی اش، و رودخانه ی یخ زده اش، به تصویر کشیده اند.
دنیایی پر از اتفاقات غیرقابل پیش بینی و صحنات متحیر کننده.
فقط مایه ی تأسف است که تنها راه تعامل شما با این دنیای زیبا، شلیک به آن است.
در پایان نقد و بررسی بازی Metro Exodus باید بگویم که این عنوان کماکان یک بازی اول شخص با تمام خصوصیت های این سبک است که به دنیایی وصل شده که لایق بیش از اینهاست.
با این حال وقتی صدای ترمزهای Aurora را میشنوید که در حال توقف در ایستگاه بعدیست، هیجانِ تجربه ی ناشناخته ها تمام این نکات منفی را از ذهن شما خواهد شست.
شما می توانید در صورت تمایل از فروشگاه آرسان گیم، سی دی کی اورجینال بازی را خریداری کنید. یادآور میشود که این بازی در ریجن های مختلف برای پلتفرم استیم در فروشگاه آرسان گیم موجود است.
منبع : آرسان گیم