بررسی بازی Doom Eternal
تازه بررسی بازی Doom Eternal را تمام کردم، برای همین خسته و عصبی ام. چندین بار زانو ام به زیر میزم خورده و درد میکند. دستانم از شدت عرق پوستشان نرم شده و وقتی مشتشان میکنم صدای ترق تروق میدهند. بازی DOOM Eternal مظهر زیاده روی است. زیاده روی در همه چیز، خشونت، اندازه، سرعت و حجم. تا به حال هیچوقت بازی ای که انقدر نیاز به تمرکز و توجه داشته باشد ندیده بودم.
با بررسی بازی DOOM Eternal به این نتیجه می رسم که این بازی به زیبایی روی خیلی از سخت افزارها اجرا میشود، همچنین بازی ایست که ابتدا برای سیستم های با موس و کیبورد ساخته شده. یک بازی مدرن-کلاسیک، البته چند نکته هم هست. خیلی اتفاق می افتاد که جایی گیر کرده و کشته شوید. 6 یا 7 طبقه ی پردازش و پیشروی برای شخصیت شما وجود دارد. شوخی های مخصوص سبک DOOM رفته اند و به جایشان داستانی عمیق و فانتزی مانند آمده. همچنین کمبود سیستمی برای مدیریت مهمات در هر سطح سختی ای از بازی حس میشود. به نظرم میتوان بازی DOOM Eternal را ادامه ای از بازی های DOOM دانست، ولی نگرانم که ممکن است برای بعضی ها بیشتر شبیه بازی ای با سختی ای خیلی زیاد باشد.
ولی همین “خیلی زیاد” برای من که خوب بود. سیستم مبارزه ی سریع و لحظه به لحظه ی بازی بیشتر شبیه چرخه ای از هول کردن هاست تا پله های ترقی. عاشق اینم که از بین امواج نور و صدا و خشونت برای یک لحظه با دقتی فوق العاده کاری انجام دهم که تا آن موقع فکر میکردم هرگز قادر به انجامش نیستم.
لذتِ پادشاه جهنم
بازی DOOM Eternal معلم سخت گیری است. چند ساعتی بیشتر از شروع بازی نگذشته که تقریباً یاد گرفته ام چکار باید بکنم. چند ده اسلحه با خودم حمل میکنم، گروه گروه شیاطین را به آتش میکشم تا بتوانم از زره ای که بدست می آید استفاده کنم، هر از چند گاهی یک نارنجک بینشان می اندازم تا وضعیت را کمی راحتتر کنم. به سرعت بینشان حرکت میکنم و هروقت بتوانم با حرکات ویژه ی بازی به اسم Glory Kill، کمی خون خودم را در حین فرار از آن همه پرتابه که سمتم میایند، برمیگردانم. و در عین حال اگر آن وسط وقتی برای بررسی کردن پیدا کنم، بر اساس اینکه چه کسی بیشتر مزاحمم است تصمیم میگیرم اول به کی حمله کنم.
کمی بعد ناگهان سر و کله ی یک Marauder پیدا میشود. یک تبر و یک سپر دارد، و تنها وقتی میتوانم به او صدمه بزنم که حرکتی مخصوص از او را با شلیکی در زمان خیلی دقیق جواب دهم. حتی منفجر کردنش با موشک هم فایده ای ندارد. با این طراحی، بازی DOOM Eternal، به من میگوید دست از شلیک کردن و این طرف آن طرف پریدن بردارم. انگار از من میخواهد سبک بازی ای که من ده سال برای بهینه کردنش زحمت کشیده ام را فراموش کنم. حالا باید دست از شلیک بردارم، بجایش دور این دشمن بچرخم و سعی کنم مثل یک بازیکن پر آرامش بازی Dark Souls رفتار کنم. از Marauder ها متنفر بودم، ولی بعد از چند ده بار تلاش بلاخره توانستم شکستشان بدهم.
از وقتی نوجوان بودم مشغول انجام اینجور بازی ها هستم. ولی بازی DOOM Eternal فقط از من انتظار ندارد که با دکمه های اعداد کیبوردم مهربان باشم، این بازی مرا به چالش و بررسی میکشد که وسط مبارزه سبک بازی ام را عوض کنم، انگار به یک بکسور وسط مبارزه بگویند: کافیست، حالا با حریف جدیدت جودو کار کن!. بررسی وضعیت، مدیریت مهمات، تعویض اسلحه، همیشه در حرکت بودن، اولویت بندی دشمنان بر اساس شکل منطقه و تهدیداتشان به اندازه ی کافی زیاد هستند، ولی بازی DOOM Eternal باعث میشود عادات خیلی قدیمی را هم فراموش کنید.
این پیچیدگی شامل سلاح بازی DOOM Eternal نیست. همان اسلحه های قدیمی برگشته اند. آنهم با فرصت های بیشتر برای برگرداندن مهمات و مناطق خیلی بیشتر که میتوانید در آنها بین زمین و هوا باقی بمانید، حتی Ballista که قبلاً زیاد استفاده نمیشد حالا تبدیل به اسلحه ای مخصوص پاک کردن انواع شیاطین شده.
ظاهر جدید آنها باعث تقویت حس اندازه و قدرت آنها شده، و پوسته های تفنگ ها که در صورت کامل کردن چالش هایی خاص به شما جایزه داده میشوند، گرچه عجیب، در حالت تک نفره ی یک بازی جالبند. انیمیشن های پر کردن خشاب و شلیک تازه به آنها حسی مکانیکی و واقعی میدهد، مخصوصاً حالت شلیک دوم آنها که اینبار خیلی بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. ولی تفنگ ها آن حسی که در نسخه ی 2016 بازی داشتند را در بازی DOOM Eternal هم حفظ کرده اند. بزرگترین تغییر در بازی، طرز مدیریت مهمات آن است.
هنوز هم Glory Kill ها باعث بازگشتن مقداری از خونتان میشوند، ولی کشتن دشمنان با اره برقی است که مهماتتان را پر میکند. تمام کردن همه ی تیرهایتان کاری ساده است، پس نیاز به جبران آنها هم مدام باقیست. حالا اسلحه ای مثل Belch را هم به این ترکیب اضافه کنید تا بازی ای داشته باشید که در آن بازیکن ها تمام مدت برای جمع کردن مهمات، زره و خون این طرف و آن طرف میپرند. من همیشه وسط مبارزه با Marauder ها مجبور بودم چند لحظه از او فاصله بگیرم و با حمله به بقیه ی دشمنان خون با مهمات و زره خودم را بازسازی کنم.
تبدیل دشمنان به منابع حفظ جانتان فقط بیشتر به استرس بازی اضافه میکند. تعقیب یک شیطان به مکانی تنگ معمولاً فکر خوبی نیست، مگر اینکه از قبل نقشه داشته باشید زیر پای بقیه دوستانش نارنجکی بیاندازید یا با Belch آتششان بزنید… موشک هم گزینه ی خوبیست. هر دشمن کوچک تنها میتواند منبع مهمات باشد، پس همیشه محض احتیاط چندتایی نزدیکتان داشته باشید، البته اگر میتوانید آن توپ های آتشین خسته کننده را تحمل کنید. برای زنده ماندن باید با آنها رو در رو شوید، گرچه این رو در رویی تحت قوانین آنها خواهد بود.
تمام اینها اوایل بازی خیلی مرا تحت فشار قرار داد، بعد برایم خسته کننده شد، و بعد ناگهان برایم جذاب و هیجان انگیز شد. بله، هیچ معنی ای نمیدهد که چرا وقتی دشمنانتان را به آتش بکشید برایتان زره و خون و مهمات بریزند. ولی همین چیزهای بی معنی باهم ترکیب میشوند تا حسی پر تنش، خسته کننده، و هیجان انگیز وقتی ریتم بازی را یاد گرفتید بسازند. البته اینکه از کسی که با او در حال مبارزه هستم زره و خون بگیرم، چیزی است که در بقیه ی بازی ها این ژانر موجود نیست.
ای کاش توضیحی در مورد این تکنیک های جدید در بازی DOOM Eternal وجود داشت، ولی متأسفانه حتی توضیحات درباره ی غول های بازی هم به چند جمله روی صفحه نمایش خلاصه میشود. جایی که جز تمرکز روی مبارزات کار دیگری نمیتوانید بکنید. برای همین قانون آزمون و خطا و بررسی شرایط نقش بزرگی در بازی دارد. و این باعث شد مدت یادگیری من همان 15 ساعتی باشد که در آن بازی را تمام کردم.
البته این آزمایش ها را بوسیله ی بعضی بسته های افتاده در گوشه کنار نقشه میتوان سرعت داد. مثل بسته های جان دوباره که بلافاصله بعد از کشته شدن، شما را به بازی برمیگرداند. فقط کاش بسته های اینچنینی به شکل اتومات مصرف نمیشدند یا با حداقل با یک پرسش قبلی، چون مبارزات بازی DOOM Eternal بزرگ و بزرگتر، پیچیده تر و سختتر میشوند. من به دفعات خیلی خیلی زیادی کشته شدم.
پیچیدگی بعد از پیچیدگی
علاوه بر این همه نکات جدید باید سیستم پردازش ها را هم اضافه کرد. سلاح، جادوها، رمز و راز ها، Sentinel Battery ها، ارتقاهای لباستان، چالش ها، قطعات اسلحه ها، پوسته های، ارتقا برای قطعات سلاح، مهارت های قابل ارتقای هر اسلحه ــ که خیلی زیادند. در حقیقت زیادی زیادند، برای اینکه بازی DOOM Eternal تمام این ارتقاها را در مسیری قرار میدهد که به آنها نیاز دارید. وقتی بازی را تمام کردم تقریباً تمام این ارتقاها را داشتم، آنهم بدون اینکه لازم باشد دنبال آنها بگردم، انگار سازندگان قصد داشتند به بازیکنان برای پیشروی در بازی ای به این سختی جایزه بدهند.
رازها کمی اشتیاق به بازیکن میدهند تا بیشتر بگردد و بسته های تقویتی و آیتمهای بیشتری جمع کند. ولی اینها همه روی نقشه بازی DOOM Eternal ثبت شده اند و مراحل بازی هم از نظر راه یابی خیلی راحت هستند. دلم برای هزارتو های بازی های اول شخص قدیمی تنگ شده که وقتی دری مخفی پیدا میکردیم پیروزی ای بزرگ حساب میشد.هدف نهایی بازی هم همین است. بازی DOOM Eternal میخواهد شما را در سطح خاصی از تمرکز قرار دهد و سریع هم این کار را انجام میدهد. وقتی پای توانایی تغییر جهت ناگهانی در هوا، بالا رفتن از بعضی دیوارهای خاص، یا پرواز از بعضی میله ها به بعضی دیگر وسط باشد، وقتی برای بررسی و فکر کردن به راه مخفی پیدا نمیکنید. البته من بدم نمی آمد اگر به جای اینکه تمام مدت به چیزی شلیک کنم، میشد کمی بیشتر میشد در نقشه گشت و از طراحی های سبک خاص DOOM لذت برد.
قابلیت های مانور جدید در مبارزات داخل محیط های کوچک خیلی به چشم میایند، مخصوصاً با سرعتی که مبارزات بزرگ و سختتر میشوند. احساس میکنم مراحل اول بازی DOOM Eternal به سختی مراحل آخر بازی DOOM سال 2016 هستند، و بعد از آن از همه استانداردها رد میشوند، موج موج دشمن های قوی تر و ترکیب های عجیب تر از آنها، و بعد بازهم از استانداردی که خود بازی 5 دقیقه پیش گذاشته بود رد میشود…و 5 دقیقه بعد هم همینطور… قابلیت مانور برای فرار از خطر لازم است، ولی برای بررسی نقشه بیشتر.
با پریدن از لبه ی یک پرتگاه به داخل محوطه ی مبارزه برای لحظه ای میتوانید آن را بررسی کنید، شاید بتوانید انواع دشمنان را تشخیص دهید، شاید هم توانستید و آنها را اولویت بندی کردید. همین میتواند کل نتیجه نبرد را عوض کند.
مناطق مبارزات هم از مناطق کوچک و پر ازدحام که نیاز به شات گان دارند تا نقشه های عظیم و چند طبقه ی پر از دشمن متفاوت هستند. هرچه کمتر روی زمین بمانید شانس زنده ماندنتان بیشتر است. به میله ها و تخته های پرش بچسبید، و وسط پرواز به هر دشمن زیرپا شلیک کنید. شات گان در محیط های کوچک و یا برخوردهای نزدیک مثل مبارزات با Marauder ها دوست اصلی شماست، ضمن اینکه میتوانید با ارتقا قابلیتی باعث شوید هر دشمنی که با شات گان به آن اشاره کردید آتش بگیرد. که حس خوبی هم دارد.
مبارزات در محیط های بسته محتاج قابلیت مانور شما هستند. این محیط ها با داشتن وسایل بیشتر برای مانور شما، مبارزاتی مهیج تر از بازی DOOM سال 2016 دارند. اگر بخواهید میتوانید، انگار که بین انگشتانتان، موس و کیبورد، و شخصیت درون بازی رابط داده ی غیر قابل قطعی وجود دارد. برای همین است که گاهی وقت ها گیر کردن در حین حرکت میتواند کشنده باشد.
برای من درست آخر هشتمین یا نهمین تلاشم برای شکست یکی از غول های اول بازی پیش آمد. یک مبارزه ی پر استرس که باید 2 Demon Hunter را شکست میدادم. تقریباً تمام شده بود ــ فقط باید دومی را میکشتم ــ که ناگهان یک زامبی کوچک جلوی من سبز شد و جلوی حرکتم را گرفت. 3 ثانیه بی حرکت ماندن هم چیزی جز مرگ به همراه نداشت. فکر کنم بازی DOOM Eternal هم متوجه شد که اعصابم بهم ریخته و با پنجره ای به من پیشنهاد استفاده از زره مخصوص را داد.
این زره، یک آیتم است که در صورتی که بازی حس کند یک مرحله زیادی برای شما سخت است برای شما محیا میشود. من هم پیشنهاد را قبول کردم و الان هم حس خوبی نسبت به کارم دارم، چون اگر قبول نکرده بودم ممکن بود بازی را برای مدتی کنار بگذارم. بین همه ی سطوح سختی بازی ــ که من در سطح Ultra-violent بازی را تمام کردم ــ و امتیازاتی مثل زره مخصوص و جان های اضافه، بازی DOOM Eternal به خوبی مرا به حدی بالاتر از سطح قبلی خودم برد، بدون آنکه خسته ام کند. البته بجز آن یکبار که با نامردی مرا به کشتن داد.
در هنگام بررسی بازی DOOM Eternal آنقدرها دقت لازم نبود تا ببینم که این بازی یک بازی چالش بر انگیز است، ولی در عین حال اگر دلتان میخواهد در محیط خشن و زمختش پیاده روی ای بکنید، جلویتان را نمیگیرد. کدهای تقلب اصلاً جلوی پیشروی شما را نمیگیرند. میتوانید تمام بازی را بوسیله آنها مثل یک موجود اساطیری غیر قابل کشتن تمام کنید. فقط کافیست بازی را روی پائین ترین سطح سختی تنظیم کرده و شروع به شکار این کدها کنید. به وضوح روی نقشه علامت گذاری شده اند.
دوتا از کدهای تقلب مورد علاقه ی من: Party Mode و QuakeCon Mode که اولی صفحه را به شکل پخش زنده در آورده و برای کارهای شما صدای تشویق و تمسخر پخش میکند، دومی هم باعث ترکیدن دشمنان هنگام مردن میشود. در حالت اول حتی شخصی به وسط میدان میاید و از نزدیک هم شما را مسخره میکند!
اگر اینها را با حالت کلاسیک بازی که اسلحه در وسط صفحه بود ترکیب کنید، همراه با صداهای کلاسیک تفنگ ها و شخصیت بازی، و حالا میتوانید با خنده ی تمام بازی DOOM Eternal را برای بار دوم تمام کنید. من که بعد از تمام کردن بازی به شکل معمولی در دور اول، دور دوم را بوسیله ی این آپشن ها و کد تقلب دیگری که به کل من را نامیرا میکرد تمام کردم. احساس دور افتخاری که مستحقش هم بودم را داشت.
داستان بیشتر و عمیقتر از قبل در بازی Doom Eternal
بازی DOOM Eternal به خیلی از مکان های نسخه های قبلی سری میزند، جهنم و مریخ هم جزوشانند، ولی به خیلی جاهای جدید و ناشناخته با ترکیب رنگ خاص و معماری تازه هم میرود. نسخه ی سال 2016 بازی آبی و قرمز بود. بازی DOOM Eternal در بنفش و سبز و طلائی و خاکستری غرق است. اگر زمانی سکون در بازی خودم بود، فقط محض تماشای صحنه های چشمگیر و محیط های زیبای بازی بود.
شیاطینی به بلندای برج های بلند که پشتشان بسته های عظیم حمل میکنند، دسته ی شیاطین کوچک که در دور دست مثل پشه ها در حال پروازند، قلعه های بزرگ قدیمی که روی کوه های عظیم بنا شده اند. بازی DOOM Eternal حالا وارد دنیای فانتزی شده، و همراهش دنیایی از داستان را هم آورده.
البته برخی از شوخی های قدیمی این بازی در نتیجه ی همین داستان پردازی از میان رفته اند، ولی من که هنوز وقتی صدای بیرون کشیده شدن چشم یکی از آن شیاطین را با صدای کارتونی میشنوم خنده ام میگیرد. ضمن اینکه این موضوع که DOOM انقدر خودش را جدی گرفته در نوع خود یک جوک عالی است. در هر حال به داستان آنقدرها اهمیت ندادم، حتی بعد از آنکه تمامش را خواندم. نه چیزی به بازی اضافه میکند و نه چیزی از آن میکاهد. فقط حس یک لایه خامه روی کیک دارد، و به همان شکل که خامه کیک را تزئین میکند، داستان هم بازی DOOM Eternal را.
از نظر موسیقی زمینه ی بازی، بازی DOOM Eternal یک انقلاب است، گرچه یک اختراع دوباره نیست. مایک گوردون بر اساس بازی DOOM 2016 و موسیقی متالش پیش رفته، ولی به تم تاریک و مرگ آور این سبک موسیقی بیشتر پرداخته. هنوز هم همان تم و سبک قدیمی که عاشقش هستم را دارد، فقط آنقدرها که امیدوار بودم متنوع نیست. ولی بدون موسیقی خاص سبک گوردون، DOOM Eternal ناتمام به نظر میرسد. موسیقی این بازی جزوی از اکشن آن است، یک زیر رویه که مبارزات را هیجان انگیزتر میکند.
نسخه ی چند نفره ی این بازی بیشتر با روحیات سری بازی های DOOM سازگاری دارد، ولی در دوره ی بررسی بازی DOOM Eternal در اختیار ما نبود. افرادی که بررسی اش کرده باشند به شما خواهند گفت که همان سرعت سکته آور حالت داستانی را دارد. ولی حالت مورد تمرکز بازی نیست. وقتی که سرورهایش راه اندازی شدند حتماً تستش خواهم کرد. ولی اینکه لذت بخش خواهد بود یا نه، تأثیری در چیزی که DOOM Eternal الان هست ندارد. این یک بازی کامپیوتری عالیست.
حتی فکر میکنم بازی DOOM Eternal ابتداً برای کامپیوتر ساخته شده. در تمام مدت 15 ساعتم که با آن سرگرم بودم حتی یکبار به مشکل نخوردم. البته سیستم من هم عالیست (RTX 2080,i9-9900k) ولی بازهم مجبورم از نرم افزارهای تقویت کننده استفاده کنم تا در رزلوشن 1440 بالای 120 فریم بر ثانیه داشته باشم. حتی با تست بازی روی یک سیستم معمولی هم (GTX 1650 و رزلوشن 1080) بازهم 60 فریم بر ثانیه کمتریم رکورد بازی بود. این بازی واقعاً از این نظر تک است.
مبارزات ناگهان با ده ها شیطان پر میشوند، هرکدام با جزئیات خاص و رنگ بندی و مکانیک حرکت و مرگ خاص خودش. سیستم خشن بازی هرکدامشان را بعد از تکه تکه کردن بیشتر هم به تماشا میگذارد و آن موقع است که پوست و عضله ی کبود و پاره شده را همراه استخوان هایشان میتوان دید. با این حال DOOM Eternal لحظه ای برای رندر کردن آنها کند نمیشود. حرکت موسم روی صفحه آنقدر روان است که احساس میکنم بازی را به چالش کشیده که اگر جرأت دارد گیر کند یا کند شود، ولی نه…
سخن آخر در بررسی بازی Doom Eternal
بعد از بررسی بازی DOOM Eternal و مقایسه اش با نسخه های قبلی باید اعتراف کنم که هیچ چیز پائین تر از بازدهی عالی بدرد بازی DOOM نمیخورد. چون این بازی یکی از پر تنش ترین بازی هاییست که تا به حال دیده ام. پر صدا و پر نور، به شدت خشن و در عین حال به زیبایی ساخته شده، و همینطور به معنای واقعی راضی کننده. به یاد نمی آورم هیچوقت تا به حال بازی ای کرده باشم که علت مرگم زیاد از حد کار کردن حواسم بوده باشد.
در صورت تمایل می توانید بازی DOOM Eternal را از فروشگاه سی دی کی آرسان گیم خریداری کنید. یادآور میشود که این بازی در ریجن های مختلف برای پلتفرم استیم در فروشگاه آرسان گیم موجود است.
منبع: آرسان گیم