بررسی بازی GTA V
چند ساعتی از شروع بررسی بازی GTA V ام میگذرد و تا حالا در اولین سرقتم نیم ساعت وقتم را صرف نقشه کشی برای یک سرقت عالی کردم. میخواهم با دقت عمل کنم، اول محافظ ها و کارمندان جواهر فروشی را با یک بمب دود که به دقت جاسازی کرده ام بیهوش میکنم، بعد هم شیشه ی ویترین جواهر فروشی را با قنداق تفنگم میشکنم، خالی شان میکنم و از طریق بزرگراه فرار میکنم. سهم خودم را کم کرده ام تا بتوانم یک هکر ماهر استخدام کنم که سیستم ایمنی مغازه را از کار میاندازد، و یک تیر انداز ماهر که به من در کنترل جمعیت کمک کند. و با تمام این احوال و نقشه ها، با یک چرخش اشتباه، همه چیز خراب شده. من الان میبایست در لوله های فاضلاب مشغول فرار از دست پلیس ها باشم. ولی بجایش اینجا گیر افتاده ام، و پشت سر هم مشغول کشتار امواج بی پایان پلیس ها در سطح خیابان های شهر هستم، و برای اولین بار است که در یکی از سری بازی های GTA، بخاطر این کارم، عذاب وجدان دارم.
با بررسی بازی GTA V با آرسان گیم باشید
این عذاب وجدانی که در طول بررسی بازی GTA V داشتم بخاطر وجود یک حس بشر دوستانه ی قوی در من نیست، بلکه نتیجه ی اضافه شدن یک قابلیت جدید به سری بازی های GTA در این بازی است: حالت دوربین اول شخص! حتی وقتی بازی های GTA دوربینی از بالا داشتند هم بین احساسات بازیکن و صحنات بعضا فجیعی که در بازی دیده میشد، ارتباطی وجود نداشت. فکرش را بکنید، کنترل کاراکتری را در دست دارید که بیشتر شبیه کاریکاتور یک تبهکار است و جرایمی کاریکاتور گونه انجام میدهد – شما هم فقط به عنوان یک شاهد هر جا میرود همراهش هستید، این چیزی بود که در نسخه های قبلی بازی GTA شاهدش بودیم. ولی حالا با وجود حالت اول شخص دنیای بازی GTA V نسبت به اجدادش به کل تغییر کرده. این حالت قدرت این را دارد که شما را در مسیرتان متوقف کرده و وادارتان کند به اعمال زشتتان فکر کنید، و در نتیجه از خودتان بپرسید هدف این کاراکتر و انگیزه اش چیست؟ سری بازی های GTA همیشه بخاطر ساده نشان دادن جرایم مورد قضاوت قرار میگرفتند و حالا، با این حالت جدید، میتوان گفت کسی دیگر جرات ندارد چنین عیبی روی آنها بگذارد.
بله، بازی های اول شخص خشنی در بازار هستند که همین بحث احساس و خشونت را میشود در مورد آنها هم مطرح کرد، ولی فقط تعداد کمی از آنها را بتوان از لحاظ هزینه ی ساخت با بازی GTA V مقایسه کرد. در همان شروع بررسی بازی GTA V میتوانستم ببینم که نقشه ی این بازی، شهر Los Santos یکی از زیباترین و واقعی ترین نقشه های جهان بازی است که تا به حال پا به عرصه ی بازی های کامپیوتری گذاشته، و حالا با این سطح از گرافیک و جزئیات حتی زیباتر و واقعی تر هم شده. در مقایسه با نسل قبلی بازی ها، بازی GTA V بخاطر استفاده از تکنولوژی Antialiasing جدیدتر، گرافیک بهتری از خود نشان میدهد. البته این فقط بخشی از ماجراست. جزئیات مواد مختلفی که در بازی میبینید، سطوح و در کل هر چیزی، خیلی بیشتر از حد نسل قبل است. ضمن اینکه حالا شاهد انواع و اقسام نور پردازی ها هم هستیم. میتوانید به ساحل Vespucci Beach بروید و به تماشای جزئیات در نورها و مغازه های مختلفی بشینید که قبلا اصلا آنجا نبودند. میتوانید در باران راننگی کنید و با چشم خودتان ببینید که چاله های آب در این بازی چقدر خوب طراحی شده اند. و وقتی دست از پرسه زدن برداشتید و خواستید کمی یاغی گری کنید، از انفجار یک نارنجک و افکتی که در صفحه ی شما به نمایش درمیآید، لذت خواهید برد.
دیدن این صحنات از دوربین اول شخص برای خودش یک تجربه ی تازه به حساب میآید. زاویه دید گسترده و سینمایی این حالت از بازی های دیگر این سبک متفاوت است، همینطور سرعت راه رفتن کمتر کاراکتر. در حالی که در حالت سوم شخص دوربین به طور خودکار و به سمت بالا حرکت میکند، در حالت اول شخص دوربین همان سر کاراکتر شماست، برای همین در ارتفاع پایین تری قرار گرفته و در نتیجه تمام چیزهایی که میبینید بزرگتر به نظر میرسند. چیزی طول نکشید که متوجه شدم وقت زیادی را در حال پرسه زدن در شهر و تماشای مردمش با آن رفتارهای عجیبشان صرف کرده ام. بعد از آن هم وقت زیادی را صرف پرسه زدن در مغازه ها کردم، حتی مغازه هایی که نمیتوانستم از آنها خرید کنم را هم گشتم. نه به خاطر خرید، که بخاطر تماشای سطح جزئیاتشان. همه چیز بیشتر از گذشته شبیه واقعیت و زنده است. حتی حرکت سر کاراکتر شما وقتی از روی دیوارها میپرید و یا از یک خودرو بیرون انداخته میشوید هم طوریست که تا به حال در هیچ بازی ول شخصی نبوده.
این شباهت به واقعیت در مراحل خودش را بیشتر هم نشان میدهد. کافیست دست از پرسه زدن برداشته و سری هم به مراحل بزنید تا ماجرای بازی شروع شود. از آنجا که تقریبا تمام ماموریت های بازی GTA V حول کار با اسلحه میچرخند، خیلی زود با تفنگ ها و اثرات آنها هم آشنا خواهید شد. وقتی به یک قاچاقچی مواد شلیک کردید و از نزدیک شاهد پاشیده شدن خونش روی زمین و یا ماشینی که پشت آن پناه گرفته بود میشوید، آن وقت تفاوت حالت اول شخص این بازی را با حالت های معمولی آن میفهمید – اتفاقی که من در طول بررسی بازی GTA V به وضوح شاهدش بودم. البته احتمالا خیلی ها آنقدر که من از این حالت تحت تاثیر قرار گرفتم، از دیدنش شوکه نخواهند شد. ولی ازاین جلوه های بصری که بگذریم، در مورد کنترل ها و جنبه های تکنیکال هم، بین حالت های مختلف نمایش تفاوت هایی وجود دارد. مثلا شلیک و پرتاب نارنجک در حالت اول شخص ساده تر است، حتی وقتی سیستم کمک به هدفگیری بازی را غیر فعال کرده باشید – البته یادتان باشد که سرعت حرکت موس را کم کنید – ولی سیستم پناه گیری پشت موانع درست عمل نمیکند، حتی بعضی وقت ها نمیتوانستم از پشت موانع به سمت هدف سرک بکشم و در نتیجه کشته شدم.
و حالا در ادامه ی بررسی بازی GTA V میرسیم به رانندگی، چیزی که با وجود تمام تلاشم در حالت اول شخص نتوانستم آنقدرها در آن موفق باشم. داخل ماشین ها با وجود جزئیات بالا و قطعاتی که میتوانید کار کردنشان را ببینید واقعا جالب هستند، ولی کنترل هایی که برای حالت سوم شخص طراحی شده اند اینجا دست و پا گیر هستند. بازی ای که در حالت سوم شخص به شما اجازه ی انجام مانورهایی غیرقابل باور میدهد، در حالت سوم شخص تبدیل به یک بازی با کنترل ماشینی تقریبا غیرممکن میشود. حتی ماموریت هایی که در آنها باید رانندگی کنید هم در این حالت ممکن است شما را خسته کنند. مثلا مرحله ای که باید پسر مایکل را از پرت شدن به کف بزرگراه نجات دهید برای من سر درد آور بود، چون تقریبا صد بار در آن شکست خوردم. ممکن است بعضی ها بگویند که این سختی بخاطر شباهت بیشتر بازی با واقعیت در حالت اول شخص است، ولی من ترجیح میدهم که مرحله را رد کنم تا اینکه بخاطر شبیه واقعیت بودن بازی زمانم را تلف کنم. خوشبختانه در بازی GTA V قابلیت تنظیم دوربین ها به صورت جداگانه وجود دارد، یعنی میتوانید دوربین راه رفتنتان را روی حالت اول شخص تنظیم کنید و دوربین رانندگی را به حالت سوم شخص ببرید. بازی هم موقع پیاده بودن شما دوربین را به طور خودکار به اول شخص تغییر خواهد داد.
اگر از قابلیت اول شخص بازی GTA V بگذریم – چون به هر حال این بازی مدتهاست در بازار هست و همه با این حالتش آشناییم – باید بگوییم این بازی در تمام این سالها جذابیتش را اصلا از دست نداده. حتی حالا، و با وجود ورود این همه تکنولوژی جدید به دنیای کامپیوتر و بازی های کامپیوتری که همه ما در انواع بازی های دیگر آنها را تجربه کرده ایم، از اینکه بازی GTA V چقدر توانسته جایگاه خود را حفظ کند در عجم. در حقیقت بازی های زیادی بوده اند که به نحوی سعی در تقلید از GTA V و دنیای شبه Hollywood آن داشته اند، ولی با وجود تمام پیشرفت های آنها در زمینه ی تکنولوژی نسبت به GTA V باید گفت این بازی هنوز هم بی مانند و بی رقیب است. حتی پیدا کردن بازی ای با کاراکترهایی که بتوان با آنها تعامل کرد سخت است، در حالی که Rockstar سالها پیش با ساخت این بازی یک شهر پر از این کاراکترها را به ما داده، ضمنا از سه نقش اصلی ماجرا و اینکه میتوانید ماجرا را از دید یک یک انها دنبال کنید هم فراموش نکنیم. داستان بازی حتی اصراری ندارد که این کاراکترها را برای شما قابل درک و یا دوست داشتنی کند، ولی شاید این قضیه از عمد است. شاید چند جا بتوانید با مایکل که یک سارق بازنشسته است و زندگی خانوادگی اش دارد روی سرش خراب میشود همدردی کنید، یا وقتی فرنکلین تازه کار میگوید همیشه سعی دارد کار درست را انجام دهد باور کنید که او قلبا یک انسان شریف است.
ولی یادتان باشد، اینها قاتل های بی احساسی هستند که وقتی پای منافع شخصی شان وسط باشد بدون پلک بهم زدن صدها نفر انسان کاملا بی گناه را میکشند. این موضوع درباره ی ترور خیلی بیشتر از بقیه به چشم میآید، شخصیتی که خیلی بهتر از دو کاراکتر اصلی دیگر نوشته و بازی شده. یک تبهکار روانی و در عین حال خیلی باهوش که انگار همیشه در مرز جنون قرار دارد. ترسناک کلمه ای است که برای توصیف ترور بیشتر خنده دار است تا بیان کننده ی حقیقت ماجرا! البته این کاراکترها بدون عیب هم نیستند – مواقعی هست که یک کاراکتر دست از انگیزه های خودش برمیدارد و راهی کاملا خلاف آنها را پیش میگیرد، شاید چون نویسنده خواسته او را در ساختار آن مرحله ی بازی حفظ کند؟ – ولی این حقیقت که این کاراکترها چقدر میتوانند ترسناک باشند، و در عین حال در ارتباطشان باهم اینقدر صریح حرف بزنند گواه این است که داستان نویسی بازی GTA V چقدر عالی بوده است.
این عالی بودن و شبیه واقعیت بودن همانطور که میدانیم به دنیای بازی GTA V هم سرایت کرده، شهر عظیم و زیبای Los Santos به شکل مجذوب کننده ای از روی شهر Los Angeles، و در کل آمریکا ساخته شده. چیزهایی مثل یک ارباب خودخوانده ی رسانه، مدیران فاسد، تیلیغ های بدون پایان روی در و دیوار شهر، تبلیغ جراحی های پلاستیک در رادیو؛ و ماموران دولتی فاسد FiB که معمولا بدتر از تبهکارانی هستند که سعی دارند دستگیرشان کنند. بله، بازی GTA V پر از جرم و جنایت است، ولی تعداد کمی بازی در جهان هست که این مشکلات را به صراحت این بازی بیان کنند، و تعدادی حتی کمتر هستند که این مشکلات را برای این مدت طولانی و بدون ترس از کسی گفته باشند.
وقتی به سیر مراحل بازی نگاه میکنیم، باید گفت این مراحل بیشتر شبیه یک فیلم هالیوودی هستند، یا یکی از بهترین فیلم های گنگستری. سرقت ها نقاط اوج بازی هستند، و پروسه ی چیدن نقشه ی آنها، استخدام اعضای تیم، جمع کردن تجهیزات، و بعد هم شروع مرحله با امید اینکه چیزی از وسط زمین و زمان باعث خراب شدن تمام اینها نشود، واقعا هیجان آور است. انفجار پشت انفجار، هرج و مرج مطلق، هلیکوپترهای پلیس که در حین سقوطشان به آسمان خراش های شهر برخورد میکنند، و یک ارتش کامل پلیس که شما را در بزرگراه تعقیب میکنند؛ هیجان خالص تعقیب و گریز که انگار نصف نیروی کشور دنبال شماست واقعا وصف ناپذیر است. و با تمام اینها، بازی GTA V بعضی جاها قدیمی و سالخورده حس میشود. ماموریت هایی هستند که باید کسی را تعقیب کنید، و اگر هدفتان از محدوده ی دید شما خارج شود، یعنی باید در کمال ناباوری دوباره آن مرحله را بروید. و ماموریت های ترور، در این مرحله ها هم اگر هدفتان را قبل از آنکه بازی از شما انتظار دارد بکشید، باید همه چیز را دوباره شروع کنید.
ولی جذابیت بازی آنقدر زیاد هست که بعد از تمام این سالها بازهم شما را به خود جذب میکند. بازی GTA V هیچوقت خسته کننده نمیشود، و جاهایی که ممکن بوده بازیکنان حس کنند کمی خسته کننده شده هم توسط نویسنده و یا کارگردان آن با دایلوگ های عالی و یا مناظری از شهر زیبایش جانشین شده. مراحل جانبی هم وجود دارند که میتوانید انجامشان بدهید، شامل مراحلی که کارهایی پیش پا افتاده مثل بکسل کردن ماشین ها را از شما میطلبد تا مراحل عجیبی که یک نفر از شما میخواهد با او مواد مخدر مصرف کرده و بعد در دنیای خیالی خودتان آدم های فضایی را با کمباین زیر بگیرید. کارهایی زیادی هست که بتوانید در سطح شهر انجام دهید، همچنین املاک زیادی وجود دارند که میتوانید آنها را بخرید، بورسی که میتوانید در آن سرمایه گذاری کنید، و بازاری که میتوانید در آن تقلب کنید. یا میتوانید بیخیال تمام اینها شده و از Los Santos به عنوان زمین بازی دیجیتال استفاده کنید، وسط ترافیک یک تپه از بمب های چسبنده منفجر کنید، یا از فرودگاه هواپیمای مسافربری بدزدید و سعی کنید این غول های عظیم را از زیر پل عابر پیاده پرواز دهید. واقعا اینکه میگویند سرگرم کننده ترین داستان همان داستانی است که خودتان خلقش میکنید در این مورد صدق میکند.
تازه بعد از ذکر تمام این موارد در بررسی بازی GTA V، به GTA Online میرسیم. واضح بگویم، GTA Online در ابتدا اصلا خوب عمل نکرد، کلی مشکل سرور داشت و بازیکنانی که در یک نقشه بودند هیچوقت هم سطح همدیگر نبودند. ولی در نسخه ی GTA V این حالت از چند جهت بهتر شده، یک صفحه ی خلق کاراکتر بهتر، و پشتیبانی از 30 کاراکتر به طور همزمان، یازده بسته ی بروزرسانی ای که برای این حالت ارائه شده را هم اصلا لازم نیست اسم ببریم. و بله، اینجا هم میتوانید حالت اول شخص را داشته باشید. اینها همه عالی هستند، ولی حالت آنلاین در ابتدا برای بازیکنان حالتی سردرگم دارد. میتوانید کاراکتر خودتان از نسخه های قبل به اینجا هم بیاورید ولی اگر بخواهید همه چیز را از صفر شروع کنید، بعد از ساخت کاراکتری جدید خودتان را در پیاده روی شهری شلوغ خواهید دید، و تجهیزاتتان هم یک نقشه با کلی نقطه ی مبهم روی آن است. هیچ اطلاعی از اینکه بعد از آن باید چکار کنید به شما داده نمیشود.
وقتی فوت و فن کار دستتان آمد، طرز کار پیدا کردن را یاد گرفتید، و دوستانی پیدا کردید که بتوانید با آنها مراحل را انجام دهید، تازه اوضاع جالب میشود. وقتی به اندازه ی کافی پول جمع کردید (که اگر از صفر شروع کرده اید کمی طول میکشد)، میتوانید یک آپارتمان شیک برای خودتان بخرید، و کلی ماشین آخرین مدل که گاراژتان را با آنها پر خواهید کرد. میپرسید هدف از جمع کردن اینها چیست؟ نمیدانم. خیلی ها از اینکه دنیای GTA Online زیادی آزاد است، و بیشتر مواقع نقشه ها تبدیل به زمین های کشتار میشوند – مخصوصا وقتی در آن واحد 30 بازیکن در یکی از آنها حضور دارند – شکایت دارند. ولی این موارد جزو نکاتی هستند که من را به سمت این بازی جذب کرده و میکند. اذیت افرادی که فکر میکنند خیلی حرفه ای هستند، یا سرقت از مغازه ها و بعد هم فرار از چنگال پلیس هنوز هم لذت بخش است.
سخن آخر
اینکه این فعالیت ها در حالت آنلاین باعث لذت میشوند و در حالت آفلاین شما را به تفکر میبرند ناشی از این است که در حالت آنلاین ساختار داستانی ای وجود ندارد. جالب اینکه این نکته باعث بوجود آمدن یک بحث هم میشود: بهتر است در حالت اول شخص بازی کنید و خود و احساساتتان را در داستان بازی GTA V دخیل کنید، یا حالت سوم شخص را قبول کرده و خودتان را از داستان و انتخاب های آن جدا کنید؟
این واقعیت که من دارم به جوابی برای این پرسش، آنهم درباره ی یک بازی کامپیوتری، فکر میکنم، حکایت از کیفیت بازی GTA V دارد. بعد از تمام این سالها هنوز هم بازی GTA V یکی از سرگرم کننده ترین و بهترین عناوینی است که بتوان تجربه اش کرد. این بازی نیازی به بسته های الحاقی ای که کمپانی Rockstar برای آن در طی این سالها ارائه داده ندارد تا یکی از بهترین تجربه ها در بین بازی های جهان آزاد را به شما ارائه دهد. ولی باید اعتراف کرد که تک تک بسته هایی که Rockstar به آن اضافه کرده، باعث شده اند که جانی دوباره به این بازی داده شود.
شما می توانید در صورت تمایل از فروشگاه آرسان گیم، سی دی کی بازی GTA V را خریداری کنید. یادآور میشود که این بازی در ریجن های مختلف برای پلتفرم استیم در فروشگاه آرسان گیم موجود است.
منبع : آرسان گیم