بررسی بازی Assassin’s Creed Valhalla
بازی Assassin’s Creed Valhalla نسخه مورد علاقه ی من از سری بازی های Assassin’s Creed است. تمام … در همین خط اول مقاله تمام حرفم را زدم، چون اگر دقت کنید، سری بازی های فرقه ی Assassin ساخته ی Ubisoft شامل چیزی حدود 23 بازی است، پس اول شدن در چنین رقابتی خیلی باید سخت باشد. با بلاگ آرسان گیم ، به بررسی بازی Assassin’s Creed Valhalla بپردازید.
این نسخه بدعت هایی که در زمینه ی شخصیت پردازی، در بازی های Origins و Odyssey به بازی اضافه شد، را حفظ کرده ولی تمام مشکلات این سیستم ها را هم رفع کرده.
خلاصه بگویم: در طول 60 ساعت وقتی که برای حالت داستانی آن گذاشتم حتی یکبار هم مجبور نشدم از پیشروی دست کشیده و برای بالا بردن Level و باز کردن منطقه ی بعدی سراغ ماموریت های جانبی بروم. این یعنی Ubisoft هم فروش بسته های افزایش کسب Experience را متوقف کرده…خدا را شکر.
چیزی که بیش از همه متعجبم کرده، این است که بازی Assassin’s Creed Valhalla چقدر در گفتن یک داستان جذاب که با انتخاب ها و تصمیمات من مسیرش تغییر میکند، خوب است.
در Odyssey انتخاب های من گاهی وقت ها گیج کننده یا بی اثر بودند، ولی Valhalla در معرفی کاراکتر، ایده ها، و پس زمینه ی داستان خیلی عالی عمل میکند، و بعد ارتباط Eivor با این عناصر را به عهده ی من و تصمیماتم میگذارد.
وقتی یکی از اعضای قبیله ام به من خیانت کرد و سعی کرد مرا بکشد، چاره ای نداشتم جز اینکه در دفاع از خودم او را بکشم.
بررسی بازی Assassin’s Creed Valhalla: داستان تازه
قبل از مرگش برای یک دقیقه که مثل یک سال گذشت، در فکر و عذاب وجدان بودم. نمیتوانستم تصمیم بگیرم که آیا تبرش را از او دور کنم یا بگذارم در آخرین نفسش آن را در دست گرفته و به این ترتیب وارد Valhalla یا همان سرزمین موعود وایکینگ ها شود.
من بخاطر ارتباطم با افراد قبیله عاشق تک تک آنها شده ام، و با اینکه خیانت این یکی ناراحت کننده بود، ولی آیا یک خیانت حکمش منع ابدی ورود به بهشت است؟
داستان بازی Assassin’s Creed Valhalla در دوران حمله ی وایکینگ ها به انگلستان اتفاق میافتد و داستان حول شخصیتی به نام Eivor، برادر خوانده اش Sigurd و ارتش جنگجویان نترسش میچرخد.
مثل Odyssey، جنسیت Eivor هم در این نسخه میتواند بر اساس انتخاب شما متغیر باشد، ولی قسمت عالی ماجرا این است که شما میتوانید هر دو نوع را امتحان کنید تا بفهمید کدام را بیشتر میپسندید، به بیان دیگر شما تا پایان بازی مجبور به متعهد بودن به همان جنسیتی که در ابتدا انتخاب کرده اید نیستید.
جدا از اینکه با کدام Eivor در بازی پیشروی کنید، داستان تقریبا به شکلی مشابه روایت میشود. Sigurd قرار بوده تبدیل به یکی از حاکمان اروپا شود، ولی یکپارچه شدن نروژ تحت فرمان پادشاه جدیدش به نام Harald برای Sigurd تنها دو انتخاب باقی گذاشته: یا از Harald اطاعت کرده و به پادشاهی او ملحق شود، یا نروژ را ترک کند.
Sigurd که علاقه ای به فرمانبرداری نداشته و آرزوی حاکم شدن دست از سرش برنمیدارد، Eivor و بخش بزرگی از قبیله اش را متقاعد میکند که نروژ را ترک کرده و با کشتی به انگلیس بروند تا با خشونت و جنگ آینده ای متفاوت را برای خودشان خلق کنند.
رستاخیز
چیزی که برای داستان بازی Assassin’s Creed Valhalla مثل لنگر کشتی عمل میکند، قرارگاه بازیکنان است، جایی به اسم Ravensthorpe، و این قرارگاه با جمع کردن ملزومات و ساختن ساختمان های جدید توسط بازیکن به آهستگی بزرگ و بزرگتر میشود. مثل کمپ Dutch در بازی Red Dead Redemption 2، این قرارگاه هم مثل خانه ای عمل میکند که بعد از ماموریت ها میتوان به آن برگشت.
ساختمان های جدید، ارتقاهای جدیدی را هم برای شما باز میکنند، مثل یک آهنگری که با آن میتوانید زره و اسلحه ی خودتان را تقویت کنید، یا یک رستوران که در آن میتوانید میزبان جشن ها باشید یا با استفاده از آن به طور موقتی قدرتتان را بیشتر کنید.
بزرگتر شدن این اقامتگاه، کاراکترهای جدیدی را هم با خود به بازی معرفی میکند، ماموریت های جانبی بیشتر، حتی فرصت برقراری روابط عاشقانه هم از همین طریق در دسترس خواهند بود. مثلا وقتی Petra از من خواهش کرد که برای پیدا کردن برادرش که گم شده بود کمکش کنم، کمی بعد تبدیل به همسرم شد!
با اینکه خیلی از کاراکترها به اندازه ی بازی Red Dead Redemption 2 آنقدرها خوب نوشته نشده اند، ولی این اقامتگاه بازی Assassin’s Creed Valhalla مرا به بیشتر آشنا شدن با اعضای قبیله ام تشویق میکند.
چون به جای اینکه مثل بازی Odyssey ماموریت های جانبی را برای افراد ناشناس انجام دهم، حالا دارم به آهنگر شهر کمک میکنم که برای خودش همسری پیدا کند، یا به مدیر موزه کمک میکنم که یک دعوا را متوقف کند.
مجموع همه این داستان ها و ماموریت های جانبی مانند نخ هایی هستند که وقتی بهم بافته میشوند، پارچه ای به اسم قبیله ی Raven را خلق میکنند.
چینش داستان
با این حال بیشتر داستان اصلی در بیرون مرزهای اقامتگاه اتفاق میافتد. برای بدست آوردن یک جایگاه دائمی در انگلستان، Eivor و Sigurd باید با قبیله های وایکینگ مختلف به توافقی برای همکاری برسند ( و البته پادشاه ساکسون حاکم بر آن منطقه).
اینها همه در نقشه ای به نام Alliance Map گنجانده شده، از اینجا باید منطقه ای که میخواهید به آنجا سفر کنید را مشخص میکنید، و بعد برای بدست آوردن محبوبیت بیشتر در بین جناح حاکم آن منطقه، شروع به کار و انجام ماموریت میکنید.
در ابتدا این شکل چینش داستان بازی Assassin’s Creed Valhalla به نظرم کمی محدود میآمد، ولی وقتی داستان شروع میشود کاراکترهای مختلف مختص به یک منطقه ی داستان در منطقه ای دیگر ظاهر میشوند، که این مکانیک باعث بوجود آمدن حس بهم پیوستگی در بین قطعات مختلف داستان شده و بازی را از آن حالت کلیشه ای خارج میکند. چیزی که مرا بیش از پیش متعجب کرد.
این نکته بود که چقدر داستان از همان ابتدا تا انتها عالی روایت شده و جذاب میماند، حتی وقتی در گذرهایی از داستان خارج شده و به مناطقی ورای انگلیس و نروژ میروید. این چیزیست که واقعا نمیتوان برای هیچ عنوان دیگری از سری بازی های Assassin’s Creed گفت، حتی Odyssey.
کمی طول میکشد تا داستان واقعا شروع شود، ولی Ubisoft در نزدیک کردن من به Sigurd و بقیه ی اعضای قبیله ام خیلی با مهارت عمل میکند، و حتی این مهارت وقتی با Halfdan Ragnarsson افسانه ای بر ضد Pits میجنگم، وقتی در کنار Ivar the Boneless حاکمان زیر دستی را برای مناطق مختلف میگذارم، یا با پادشاه Wessex – Aelfred – وارد جنگی لفظی میشوم، خودش را بیشتر هم نشان میدهد.
دیالوگها و انتخابها
انتخاب دیالوگ ها به شکلی عجیب آن سکوت فولادی بین مردم Norse را میشکند. بدون اسپویل کردن توضیحش کمی سخت است، ولی در Assassin’s Creed Valhalla مواقعی وجود دارد که تشخیص درست بودن انتخاب خیلی سخت است. خود من بعضی جاها را چندین بار دوباره بازی کردم، و هربار چند دقیقه ای به انتخاب های دایلوگ خیره میماندم، تا شاید بتوانم معنی شان را درک کنم.
البته هنوز هم مواقعی هستند که در آنها بازی Assassin’s Creed Valhalla چهره ای شبیه به قسمت های بد سریال بازی تاج و تخت را به خود میگیرد. ارتش های بزرگ ناگهان بدون هیچ علامت و خبری ظاهر میشوند، و بعضی کاراکترها به شکلی کاملا ناگهانی و بدون دلیل جناح خودشان را عوض میکنند، فقط برای اینکه نشان داده شود آنها جزو دسته ی Templar ها بوده اند – نیروهای نقش منفی در داستان های سری بازی های Assassin’s Creed.
این انیمیشن ها خیلی کم هستند و با فاصله ی زیادی از هم اتفاق میافتند، و در نهایت بازی Assassin’s Creed Valhalla یک بازی درباره ی جنگ دو فرقه است که به صورت دیجیتال بازسازی شده تا در دنیای مدرن به ما کمک کند مکان یک شیئ جادویی را پیدا کنیم – پس اینجور چیزها خیلی هم دور از ذهن نیست.
خودم هم باورم نمیشود که این را میگویم ولی Valhalla باعث میشود آن داستان و موضوع تکراری این سری بازی، باز هم جذاب باشد. بدون اینکه چیزی را لو بدهم فقط این را میگویم: دو ساعت آخر بازی تمامش درباره ی روابطی است که ریشه ی آنها تا بازی اول برمیگردد.
خون و افتخار
وایکینگ ها در بازی Assassin’s Creed Valhalla مثل یک مشت وحشی نشان داده نشده اند واقعا خوشحالم، ولی در عین حال این بازی زوایایی تاریخی از آن دوره را به کل نادیده میگیرد. انگار Ubisoft دنبال دلیل و بهانه ای بوده که با آن بتواند از زیر بار داشتن محتوای سیاسی در بازی اش فرار کند.
مثلا ماموریت های غارت در بازی را ببینید. برای بدست آوردن ملزومات و بزرگ کردن اقامتگاهم، من باید به عبادتگاه های مسیحیان که جایشان روی نقشه راه های پادشاهی انگلیس علامت گذاری شده دستبرد بزنم. دفعات اولی که انجامش دادم عالی بود.
سربازانم به شهر حمله کردند، مشعل هایشان را روی سقف های ساخته شده از چوب کلبه ها میانداختند، نگهبانان را میکشتند، پنجره ها را میشکستند، کوزه ها و جعبه ها را خرد میکردند، و بعد به من کمک میکردند درب ساختمان ها را باز کرده و لوازم بهتری بدست بیاورم.
ولی اگر یکی از ساکنین غیر مسلح را بکشید کارتان تمام است، حتی به اشتباه. تعداد زیادی را هم اگر بکشید به کل بازی را میبازید. ولی تا دلتان میخواهد زندگیشان را به آتش بکشید، اصلا اشکالی ندارد.
نمیگویم بازی Assassin’s Creed Valhalla باید بخاطر کشتن مسیحیان به شما جایزه بدهد، ولی گذاشتن یک قانون سفت و سخت بر علیه چنین کاری از طرف Ubisoft کاری است که داستان بازی را برخلاف تاریخ روایت میکند. چیز عجیبتر اینکه وقتی با یکی از حاکمان Saxon ملاقات میکردم، او اصلا اهمیتی نمیداد که من در مسیر رسیدنم به او تمام دهکده های سر راهم – که متعلق به منطقه ی تحت حکمرانی اش بود – را غارت کرده بودم.
این رویکرد، غارتگری ها را تبدیل به کاری توخالی میکند که به شکلی نامناسب به بقیه ی بازی دوخته شده، در حالی که این ماموریت ها میتوانست یکی از قسمت های اصلی داستان باشد. Ubisoft حداقل میتوانست دلیلی برای اینکه چرا Eivor افراد بی گناه را نمیکشد اختراع کند، یا حداقل کشیشان را افرادی با تجربه در جاخالی دادن از حملات یک وایکینگ نشان میداد! به جای اینها فقط یک پیغام اخطار به من نمایش داده میشود، پیغامی که به کل لذت بازی را از بین میبرد.
من با ماموریت های Assault بازی Assassin’s Creed Valhalla هم همین مشکل را دارم – ماموریت های اصلی درباره ی محاصره ی قلعه هایی بزرگ که به عنوان نقطه ی اوج مراحل داستان یک منطقه محسوب میشوند. هرگز از Ubisoft انتظار ندارم که یک نبرد را دقیقا شبیه سازی کند، ولی اینجا توهم شرکت در نبرد از کاغذ هم شکننده تر است.
من با کلی زحمت و با استفاده از یک دژ کوب دیوار قلعه را میشکنم و به محض باز شدن در میبینم که گویا افرادم قبل از من به قلعه وارد شده و مشغول مبارزه ای بی پایان و ساختگی با افراد دشمن بوده اند! اینجا حسی از هیجان نبرد نیست، و تا وقتی که کارهایی که به من محول شده را انجام دهم، جنگ به نفع من تمام میشود.
تبر و جمجمه
اگر سیستم مبارزات انقدر سرگرم کننده نبود، هر دوی این موارد منفی میتوانستند خیلی اثر گذار باشند. این سیستم خیلی شبیه بازی Odyssey است ولی خیلی سرگرم کننده تر. مثلا، حالا میتوانم از هر دو دست برای حمل اسلحه استفاده کنم، این شکل مبارزاتم را تغییر میدهد، همچنین یک حرکت مخصوص آن نوع اسلحه را برایم باز میکند.
از طرفی، وقتی در یک سطح سختی بالا بازی را شروع کردم، همان سیستم سپر و شمشیر سابق را به خاطر حالت دفاعی بهتر به این سیستم دوتایی ترجیح دادم. ولی بعد یک مهارت بدست آوردم که به من اجازه استفاده از دو سلاح بزرگ را میداد…از آنجا همه چیز عوض شد.
بجای در دست گرفتن دو تبر کوچک، من یک تبر بزرگ را در یک دست و در دست دیگر یک نیزه دارم – یا میتوانم از دو نیزه استفاده کنم تا هیچکس نتواند نزدیکم شود، یا از دو سپر! پیدا کردن این ترکیب ها خیلی سرگرم کننده است. و جدای از اینکه چه اسلحه ای انتخاب میکنم، همیشه از مهارت Eivor در استفاده از آنها برای جدا کردن قطعات بدن دشمنان حیران و وحشت زده میشوم.
خیلی سخت بشود در خشونت بعضی حرکات افراط کرد. من بارها دشمنان را از زمین بلند کرده و روی نیزه های خودشان کوبیدم، یا وقتی دستشان را برای دفاع از سرشان جلوی تبرم بالا میآوردند، آن را قطع میکردم. حتی حرکتی وجود دارد که در آن Eivor تبرش را در صورت دشمن کوبیده و بعد با ضربه ی مشت سر او را از بدنش جدا میکند. دقیقا همان چیزهایی که دلتان میخواهد در یک بازی درباره ی وایکینگ ها ببینید.
بررسی بازی Assassin’s Creed Valhalla: بازگشت مخفی کاری
صد البته که مخفی کاری هم جزئی ازاین سری بازی ها بوده و هست، ولی کم کم دارد به قدیمی ترین قست بازی های Assassin’s Creed تبدیل میشود. بازی Assassin’s Creed Valhalla کارهای خاصی را دوباره با خود به بازی برمیگرداند که باعث جذابیت این سری شدند، مثل قابلیت پنهان شدن در جمعیت برای در رفتن از نگهبان ها، یا قابلیت پرت کردن حواس آنها، ولی هنوز هم از بد بودن AI بازی شاکی ام.
نگهبان ها واقعا احمقند، و به راحتی میتوانید آنها را یکی یکی به داخل یک بته بکشید و بکشید، و وقتی یکی از آنها شما را ببیند انگار تمام نگهبان ها تا فاصله ی پنج کیلومتری از مکان دقیق شما خبر دارند.
اینها مشکلاتی هستند که در تمام بازی های Assassin’s Creed بودند، ولی این قدیمی بودن آنها چیزی از اعصاب خرد کن بودنشان کم نمیکند. حداقل بازی Assassin’s Creed Valhalla به من اجازه میهد که مخفی کاری را، بجز در چند ماموریت، به کل کنار بگذارم. ضمن اینکه مخفی کاری با ذات وایکینگ ها هم جور در نمیآید.
البته مبارزات آنقدرها هم راحت نیستند. 23 نوع دشمن در بازی Assassin’s Creed Valhalla وجود دارد که هر کدام سبک مبارزه و اسلحه ی خاص خودشان را دارند، این باعث میشود مبارزات غیرقابل پیش بینی و چالش برانگیز باشند. در حقیقت تنوع مبارزات از تمام بازی های Assassin’s Creed قبلی بیشتر است.
کلاس Rogue چشمانتان را با خاک کور میکند، کلاس Ceorl میتواند اسلحه اش را با اسلحه ی همرزمان کشته شده اش عوض کند، و کلاس Berserkir در حالی که به سمتتان میدوند تبرهایشان را به سوی شما پرتاب میکنند. فهمیدن این حرکات و یادگرفتن طرز مقابله با آنها احتیاج به مهارت و صبر زیادی دارد.
ابزارها و کاراییها
البته تمام ابزارهای Eivor هم محدود به اسلحه هایش نمیشود. کتاب های خاصی را در نقشه میتوانید پیدا کنید که بعضی قابلیت های مخصوص را برایتان باز مینند، مثلا اسلحه ی خودتان را میتوانید به آتش بکشید یا با یک قلاب دشمنان را از بالای پرتگاه به زیر بکشید.
ترکیب این مکانیک و مکانیک Path of Exile – که به طور خلاصه سیستمی از گره های مختلف است که با باز کردنشان توانایی ها و قابلیت هایتان افزایش مییابد – باعث میشود شخصی سازی Eivor خیلی سرگرم کننده باشد.
تمام اینها خودش را در دنیای باز بازی Assassin’s Creed Valhalla نشان میدهد، که در اکثر موارد نسبت به Odyssey بدون تغییر باقی مانده. نقشه هنوز هم پر از آیکون های مختلف است، درست مثل بقیه ی بازی های Ubisoft، ولی میتوانید آنها را در Options خاموش کنید – اگر میخواهید با خیال راحت دنیای بازی را بگردید باید هم این کار را بکنید.
بیشتر چیزهایی که پیدا بکنید شامل لوازم جدید و گنج است که میتوانید با خود به اقامتگاه تان برگردانید یا برای ارتقا از آنها استفاده کنید، ولی من توانستم غارهایی را هم پیدا کنم که در آنها معماهایی وجود داشت، یا مبارزه با Bossهای مخفی، و ماموریت های تکی که بیشتر مواقع عجیب و حتی خنده دار بودند.
یکبار با وایکینگی روبرو شدم که یادش رفته بود یک تبر در سرش فرو رفته. از من پرسید که باید با آن چکار کند، و من به او برای بیرون کشیدن تبر پیشنهاد کمک دادم… و به محض بیرون کشیده شدن تبر او مرد! همین، ماموریت تمام شد…فکر کنم.
بررسی بازی Assassin’s Creed Valhalla سخن آخر
تمام این فعالیت ها با خود برای شما جایزه ای به شکل Skill Point به همراه دارد که میتوانید از آن برای پیشروی در درخت مهارت های بازی استفاده کنید. ولی همانطور که گفتم بازی Assassin’s Creed Valhalla از این درخت برای بخش بندی کردن داستان استفاده نمیکند.
بخش های مختلف نقشه Level مخصوص به خود را دارند که اگر میخواهید در مبارزات آنها زنده بمانید باید خودتان را به آن سطح برسانید، برای همین نمیتوانید از همان ابتدا به هرجایی که دلتان خواست بروید. ولی جدای از کمی گشت و گذار، من با سرعت تمام داستان بازی را تمام کردم و در مسیرم هم هیچوقت حس نکردم که جایی باید از مسیرم خارج شده و Level خودم را افزایش دهم.
این تغییرات باعث شده اند که بازی Assassin’s Creed Valhalla بازی ای خوشایندتر و سرگرم کننده تر از Odyssey باشد. تبدیل بازی Assassin’s Creed به یک بازی شخصیت پردازی تمام عیار آنقدرها هم بی عیب و نقص نبوده، مخصوصا وقتی مهارت هایی مثل مخفی کاری به کل کنار گذاشته شده اند – و در عین حال مهارت ها و سبک های بازی دیگر تغییرات خیلی بهتری را شاهد هستند.
ولی Valhalla در بخش های بسیار زیاد دیگری موفق عمل میکند، و این بخش ها آنقدر زیادند که به سادگی میتوان کمبودهایش را بخشید. این یک بازی عظیم است، و احتمالا برای تمام کردن بقیه ی چیزهایش که اصلا سمتشان هم نرفته ام به 20 ساعت دیگر نیاز دارم. و برای این کار نمیتوانم صبر کنم.
منبع: آرسان گیم