بررسی بازی Resident Evil 7
بازی Resident Evil 7 یکی از جنجالیترین عناوین این سری است که سبک ترس را کاملا جابهجا کرد، با بررسی آرسان گیم همراه باشید.
شخصیتی به نام Ethan Winters در حال رانندگی به سمت اعماق شاخه های فرعی رودخانه ی لوییزیانا است تا همسر مفقودش را پیدا کند. ما هم در حال تماشای خودروی او از بالا هستیم که مانند یک حشره ی کوچک روی منطقه ی وسیع و دور افتاده ی مردابی در حال حرکت است. خورشید در حال غروب روی افق این منظره نوری نارنجی رنگ انداخته که حسی قابل پیش بینی از ترس را ایجاد میکند. اگر در این مکان غریب گم شوید – یا اتفاق بدتری برایتان بیافتد – چه کسی دنبالتان خواهد آمد؟ آیا اصلا میفهمند که گم شده اید؟ یک صحنه ی زیبا و خاطره انگیز است و سملما نوعی نامه ی عاشقانه به رنگ ماشین خانواده ی Torrance در فیلم Shining که در ابتدای آن فیلم مانند ماری از کوه های Colorado بالا میرفت. بازی های Resident Evil همیشه از روی بهترین فیلم های ترسناک سینمایی اقتباس شده اند، حتی اگر نسخه های اخیر بیشتر از آنکه به کارگردانی Stanley Kubrick باشند، توسط Uwe Boll ساخته شده اند.
این صحنه ی ابتدایی جذاب – که توصیفش خیلی بیشتر از یک پاراگراف لازم دارد و شاید بهتر باشد خودتان با چشم خودتان آن را ببینید تا از زبان من بشنوید – خیلی سریع زمینه ی بازی Resident Evil 7 را پایه گذاری میکند. این بازی یک نوع بازگش به آن فضای آرام و ترسناک نسخه های اصلی است که اقتباس هایی از بازی های رقیب مثل Alien: Isolation و Amnesia هم دارد. عوض شدن زاویه ی دوربین به اول شخص ممکن است به نظر خیلی ها حرکتی انقلابی برای خلق دوباره ی این سری باشد، همانطور که برای بازی Resident Evil 4 اینچنین بود، ولی واقعا اینطور نیست. این یک بازی کلاسیک Resident Evil به معنای واقعی کلمه است، با همان گیاهان شفا بخش، جعبه های آیتم ها، معماها، و هیولاهای در حال از هم پاشیدن. ولی آن فلسفه ی مبهم، درام بیش از اندازه، و قسمت های بیش از حد اکشن تا حدودی به کناره ها رانده شده اند تا چیزی خوش ساخت تر و ظریف تر جایشان را بگیرد.
بهترین عنوان از سری بازی های Resident Evil
حقیقتش را بخواهید، یک ساعت اول بازی Resident Evil 7 – تا قبل از معرفی سیستم مدیریت آیتم ها و اسلحه ها – با تمام کارهایی که Capcom تا به حال انجام داده متفاوت است. یک تونل وحشت با سرعتی دقیق و شوک هایی مهندسی شده که از خانه ای مخروبه و قدیمی میگذرد. ترس از اینکه چه چیزی ممکن است پشت پیچ بعدی پاگرد پله ها باشد و این حقیقت که هیچ وسیله ای برای دفاع از خود ندارید، به شما حس ترس و اضطرابی عمیق را القا میکند. این قسمت با استفاده از شوک ها و حقه های روانی برای روی اعصاب بازیکن رفتن استفاده میکند، احتمالا هیچ بازی Resident Evil دیگری انقدر ترسناک نبوده. ولی به محض اینکه یک تفنگ 9 میلیمتری به دستم رسید و توانستم آیتم هایی را در کیفم بگذارم و از وسایل جادویی برای باز کردن قفل درب ها استفاده کنم، دیگر خبری ازآن شکل ترس نبود، انگار به خانه ی همیشگی Resident Evil برگشته باشم.
نمیگویم که از وقتی اسلحه پیدا میکنید بازی دیگر ترسناک نیست. نه تنها مهمات در این بازی نایاب هستند که بعضی از هیولاها اصلا قابل کشتن نیستند و مجبورید به هر کلکی شده از آن ها فرار کنید. میتوانید به آنها حمله کنید و باعث شوید برای مدتی ناپدید شوند، ولی آنقدر جانشان زیاد است که گلوله های شما را مانند کشمش میبلعند و در کل مبارزه با آنها کاری احمقانه است. همیشه احساس ضعیف بودن میکنید، حتی وقتی یک شاتگان یا موشک انداز در دستتان است، چون هیچوقت معلوم نیست که بازی چه چیزی جلوی پایتان میاندازد. یکی از نقاط قوت بازی Resident Evil 7 هم همین است، همیشه شما را دست میاندازد، وقتی اصلا انتظارش را ندارید شما را میترساند و وقتی که میتوانید حدس بزنید که احتمالا قرار است با صحنه ای ترسناک روبرو شوید، بازی دست نگه میدارد.
حس اعتماد به نفس در این بازی شکلی موج وار دارد. مهمات پیدا میکنید و فکر میکنید شکست ناپذیرید. بعد در یک اتاق با یک هیولا تنها میمانید و در یک بی اختیاری ناشی از ترس کل آن مهمات را خرج همان هیولا میکنید، حالا ناگهان دوباره حس میکنید ضعیف هستید. گرچه در یک سوم آخر بازی قسمتهایی هست که مهمات زیادی دارید و میتوانید به هر هیولایی که جلویتان سبز شد شلیک کنید. این قسمت ها مانند جایزه ای به شما در ازای تمام ساعاتی هستند که در خرج مهمات صرفه جویی کرده و تمام مدت از هیولاها فرار کرده بودید، ضمن اینکه این قسمت ها به شدت آرامش بخش هم هستند. ولی درست وقتی دارید از قدرتتان لذت میبرید، این قدرت از شما گرفته میشود.
ساعات اولیه ی بازی حول یک خانه ی قدیمی که متعلق به یک خانواده به نام Baker است، میچرخد. یک خانه ی چندش آور و پوسیده – هیچ شباهتی به آن کاخ Spencer ندارد – که با جزئیاتی خارق العاده ساخته شده. آنقدر پر جزئیات که در ذهنتان میتوانید بوی منزجر کننده ی خوراکی ها و هوای پر از خاکش را حس کنید، این خانه در بادهایی که به آن میوزد مانند حیوانی در حال مرگ ناله میکند. جلوه های بصری این قسمت واقع گرایی ای دارند که به شدت قابل درک است، ضمن اینکه صدا گذاری آن هم عالی است. میتوانید فقط از روی صدای پاها جهت حرکت و مکان دقیق دشمنان را حدس بزنید. و آن صداهای ناشی از وزش باد و بقیه ی صداهای وحشتناکی که در خانه میشنوید به این حس وحشتی که در تک تک اتاق های خانه حس میکنید، میافزایند.
ولی تمام بازی در این خانه نمیگذرد، تنوع زیادی در بازی Resident Evil 7 هست و این بازی هیچوقت برای مدتی زیاد روی یک منطقه تمرکز نمیکند. حتی یکبار هم حس نکردم که بازی دارد با اجبار من به بازگشت به مناطق قبلی طولش را زیاد میکند یا به قول خودمان داستان را آب بسته است – چیزی که حتی بهترین بازی های جهان هم به آن متهم هستند. در طول نه ساعتی که طول کشید تا تمامش کنم، تمام مدت با ایده های جدید، مناطق، و داستانش غافلگیرم میکرد. وارد جزئیات نمیشوم، چون بازی ای است که باید ندانسته سمتش بروید، ولی قسمت هایی در بازی هستند که با کم و زیاد کردن سرعت بازی باعث میشوند از آن منطقه ی امنتان بیرون کشیده شوید.
یکی از چیزهای مورد علاقه ی من در بازی Resident Evil 7، و همان چیزی که دوست داشتم بیشتر از آن در بازی استفاده میشد، Flashback ها هستند. یک کاست ویدئوی VHS پیدا کرده و در دستگاه پخش قرارش دهید تا تکه ای از گذشته را دوباره تجربه کرده باشید. در یکی از فیلم ها عضو یک تیم فیلم برداری اتفاقات ترسناک با بودجه کم برای تلوزیون هستید که قرار است خانه ی خانواده ی Baker را فیلم برداری کنید. این قسمت های جداگانه به طرز جذابی ترسناک هستند، و من از اینکه آنها بعضا چیزهایی را لو میدهند که میتواند بعدا به درد Ethan بخورد خیلی لذت بردم – مثل مکان یک دکمه ی پنهان. ولی تعدادشان بیشتر از انگشتان یک دست نیست و حس میکنم باید بخش خیلی بیشتری از بازی را به خود اختصاص میدادند.
رفتن به حالت اول شخص در بازی Resident Evil 7، آنقدرها که فکرش را میکنید حرکتی انقلابی نیست. مبارزات، که بیشترش برای هدف گیری دقیق دشمنانی است که لنگ لنگان به سمتتان میآیند، خیلی شبیه نسخه های قبلی Resident Evil است. این یک بازی اول شخص اکشن نیست – خدا را شکر – و وقتی سرگرم مبارزه با دشمنی جلوی رویتان هستید، بازی عادت دارد یک دشمن را بی سر و صدا از پشت بر سرتان خراب کند. ولی جالب اینکه دکمه ای برای خم شدن به یک سمت وجود ندارد، که باعث شده فرار کردن از دست آن روانی های پتک به دست کمی سخت باشد. بعضی ها ممکن است دلشان برای آن دوربین سوم شخص تنگ شود، ولی برای من دیدن ماجرا از درون چشمان Ethan جاذبه ی بیشتری دارد.
در بیشتر قسمت ها بازی Resident Evil 7 تلاشی موفق برای مدرنیزه و بازسازی کردن سری بازی هایی است که مورد بی توجهی و بعضا زیاده روی قرار گرفته بودند. ولی به سختی میشود عادت ها را ترک کرد، و در اینجا هم لحظاتی هستند – مخصوصا در مبارزه با غول های بازی – که به راحتی میتوان آنها را از نسخه های قبلی بازی شناخت. وقتی مشغول مبارزه با غول های پوشیده از چشم هستید، آن ترس مهندسی شده کنار میرود، و گاهی وقت ها جوری شبیه فیلم های اکشن میشود. ولی این اتفاقات خیلی به ندرت پیش میآیند و حس نوستالژی خودشان را دارند. با اینکه بازی Resident Evil 7 جدی ترین بازی این سری است، ولی هنوز هم شوخی های خودش را دارد. بعد از حل معمایی سخت برای باز کردن یک در، معمولا Ethan میگوید “چه کسی این را ساخته؟”
با وجود تمام تلاش های Resident Evil 7 برای جدا نشان دادن خودش از بقیه، هنوز هم میتوان نشانه هایی از بازی های قبلی را در آن یافت. بعضی هایشان خیلی واضح نیستند، مانند روزنامه ای درباره ی شیوع ویروس و بعضی دیگر بیشتر به چشم میآیند. ولی به هر شکل این بازی در استفاده نکردن از سابقه ی بازی های قبلی این سری موفق است و داستانی جداگانه دارد. جستجوی Ethan برای همسرش حسی انسانی و قابل درک به آن میدهد – حتی وقتی در نزدیکی های پایان بازی داستان به سمت فیلم های درجه دو میرود. بازی های Resident Evil همیشه داستان هایی بزرگ درباره ی برچیده کردن گروه های شیطانی را روایت کرده اند، پس تجربه ی بازی با کاراکتری ساده تر حسی جذاب و قابل درک را ایجاد میکند که لذت بخش است.
سخن آخر
بازی Resident Evil 7 یک تلاش موفق برای بازسازی این سری است. ولی در حقیقت این طرز رویکرد این بازی به بازی های قبلی – مخصوصا نسخه ی شماره 1 – است که آن را عالی کرده. مثل اینکه یک شوینده ی صنعتی پرقدرت را روی کل سری گرفته و آن را از تمام کثیفی ها و اشتباهات شسته باشد و در نهایت چیزی که در دستانتان گذاشته یک بازی ساده، ساخته و پرداخته و مهندسی شده ی ترسناک است که از نسخه های قبلی خودش هم استفاده کرده ولی ترسی از اقتباس از رقبای مدرن ندارد. این بازی در قسمت پایانی یک سری نکات را نادیده میگیرد و مبارزه با چندتا از غولهای بازی هم به نوعی مثل همان مبارزات نسخه های بد قبلی هستند، ولی جر این باید اعتراف کرد که بازی Resident Evil 7 بهترین بازی این سری در چندین سال اخیر است
منبع: آرسان گیم