بررسی بازی The Medium
اگر فکر میکنید بازی های ترسناک سوم شخص با زاویه دوربین ثابت، مثل Resident Evil های قدیمی دیگر قدیمی شده اند؛ با تجربه ی بازی The Medium نظرتان عوض میشود. با بررسی بازی The Medium با ما همراه باشید.
ما همه روزی میمیریم، پس وقتتان را نمیگیرم: بازی The Medium یکی از بهترین بازی های ترسناک سوم شخصی است که تا به حال تجربه اش کرده ام. استودیو Bloober Team که سازنده ی بازی های Blair Witch و Layers of Fear است، اینبار کاملا مرزهای خودش را شکسته و از آن بازی های به نسبت جاه طلبانه رد شده، انهم با یک داستان دقیق و احساسی قابل درک از کاراکتری به نام Marianne، زنی جوان که میتواند با ارواح ارتباط برقرار کند. اگر کمبودهایی در این بازی از لحاظ تکنیکی هم وجود داشته باشد، خیلی سریع با قطعات داستان ترسناکش پوشانده میشود.
بازی The Medium مانند یک بازی قدیمی Resident Evil است، منتهی بدون تفنگ. باید Marianne را در هتل های مخروبه ی قدیمی و پناهگاه های زمان جنگ سرد هدایت کنید، آنهم از زاویه دیدی ثابت که شاید برای برخی افراد خسته کننده باشد، ولی انتخاب عالی ای برای طراحی این بازی بوده. مثل بازی ای که از آن اقتباس گرفته، بازی The Medium هم در اینکه شما را وادار به این فکر کند که همیشه کسی دارد تماشایتان میکند، عالیست. انگار که خطر ممکن است هر لحظه از خارج محدوده ی دید شما بر سرتان خراب شود.
کاری که باید بکنید تقریبا ساده است: بیشتر قسمت ها شامل معماهایی برای پیدا کردن اشیای مخفی، حل معماهای فکری، یا رد شدن از دشمنانی میشود که در اکثرا در برابرشان بی دفاع هستید. قسمت جدیدی که در بازی هست این است که Marianne میتواند بعضی وقت ها دنیای ارواح را هم ببیند، که بوسیله ی تقسیم صفحه نمایش به دو تکه نمایش داده میشود. در هر تکه Marianne را میبینید، منتهی یکی در دنیای واقعی است و دیگری در دنیای ارواح. هر دو حالت با کنترل هایی یکسان هدایت میشوند، به این معنی که هر کاری در دنیای واقعی انجام دهید، Marianne در دنیای ارواح هم عینا همان را انجام میدهد، ولی اوضاع با وجود دشمنان مختلف یا شکل سطوح در دنیاهای مختلف کمی پیچیده میشود. Bloober Team اصلا آنطور که باید و شاید این ایده را تا سر حد توان استفاده نکرده است. بیشتر معماها تقریبا ساده هستند، و فقط چندجا آن حسی که از حل معما در بازی Portal بدست میآید را تجربه میکنیم و فکر میکنیم کار هوشمندانه ای انجام داده ایم. ولی این عدم وجود موانع باعث شده که سرعت روایت داستان بازی بدون توقف باشد، که اتفاقا برای داستان بازی The Medium عالی هم هست.
داستان های ارواح بازی The Medium
این داستان واقعا ستاره ی نمایش است. بازی The Medium به دقت ساخته و پرداخته شده، با کاراکترهایی چند وجهی و رازهایی پیچیده – و نه گیج کننده – که باید کشفشان کنید. من درباره ی اقامتگاه تسخیر شده ی Niwa Resort و اتفاقاتش چندین تئوری داشتم که به نظرم تمامشان درست بودند، ولی در نهایت جواب درست چیزی بود که خیلی ظریفتر و ترسناک تر از هر چیزی که فکرش را میکردم است – و با این حال اصلا خارج از عرف و بدون ربط هم نبود.
در طول بازی The Medium، داستان بازی میپرسد که چه چیزی یک فرد را شیطان صفت میکند، و تفاوت افرادی که ذات شیطانی دارند با افرادی که بخاطر قرارگرفتن در یک چرخه خشونت به هیولا تبدیل شده اند چیست – ضمن اینکه این داستان کار هیچکدامشان را توجیه نمیکند. در گره گشایی از این سوالات داستان سراغ چیزهایی مانند سواستفاده از افراد و حتس نسل کشی هم میرود. واقعا یکی از بهترین داستان هایی است که تا به حال در یک بازی کامپیوتری دیده ام.
تمام اینها با یک تیم صداپیشه ی عالی حمایت شده و بیش از پیش جلوه پیدا میکند. از آن Marianne نترس ولی مضطرب تا آن Thomas انتقام جو و آن شخصیت منفی روی اعصاب داستان که به وسیله ی Troy Baker صداگذاری شده، همه ی کاراکترها با احساساتی عمیق و تلاش زیاد ساخته شده اند. مثلا داستانی که Thomas دارد و مشکلاتی که با آن روبرو است یک داستان غم انگیز درباره ی یک مرد در موقعیتی است که هیچ راه فراری از آن ندارد، تمام نقاط اوج و فرود این داستان قلب مرا تحت تاثیر قرار داد. همدردی با کاراکترهایی که تلاش میکنند در دنیایی که هیچ جواب درستی وجود ندارد، کار درست را انجام بدهند، ساده است.
سازندگان موسیقی و صداگذاری های بازی The Medium، Arkadiusz Reikowski و Akira Yamaoka (که در فرنچایز Silent Hill هم حضور داشت) از این اکتشافات مکان های تسخیر شده با موسیقی ای ترسناک و مالیخولیایی حمایت کرده اند و وقتی هم پای فرار برای نجات جانمان وسط باشد سراغ موسیقی های سنگین و آزار دهنده میروند – موسیقی ای که در این نوع بازی ها متوجهش شده و بخاطر وجودش قدردان خواهید بود. هر راهرویی در بازی، یا هر جنگل لهستانی ای که در این بازی واردش بشوید به خاطر برخی از بهترین صداگذاری های محیط و افکت های صداگذاری عالی زنده به نظر میرسد، بازتاب صداها از دیواره های تونل های سیمانی به گوش میرسند و صدای موجودی که قصد کشتنتان را دارد بین کانال های چپ و راست صدا حرکت میکند.
از نظر بصری هم بازی The Medium عالی است، با آن مخروبه های زمان شوروی سابقش که حالا گیاهان تنها ساکنانشان هستند و آن دنیای ارواح موازی اش که پس زمینه ای زرد رنگ دارد، مانند آینه ای از آتش. سطوح، ترکیب رنگ، و نور پردازی چندین حالت احساسی را ایجاد میکنند، از کنجکاو تا مضطرب و ترس بی حد و مرز.
اقامتگاه Niwa Resort با تعداد زیادی لایه های جزئیات پوشانده شده، آنهم از سقف تا سنگفرش کف آن، حتی میتوانید بعضی مجلات متعلق به سالهای 1990 لهستان را هم در آن ببینید. وقتی Marianne بین دو دنیا قسمت میشود، دیوارهای دنیای فیزیکی انسان و دنیای ارواح کنار هم میآیند تا مانند یک کلاس درس متروکه در آن طرف صفحه ی نمایش به ما درسی بدهند. این درس که هیچوقت در امان نیستید – وقتی دنیای ارواح کنار رفت و به همان کلاس متروکه برگشتید، چه میدانید که در دنیای دیگر چه میگذرد؟
مدل کاراکترهای بازی The Medium یکی از جاهایی است که جزئیات کمی در آن گنجانده شده، مخصوصا در قیاس با آن جزئیات خارق العاده ی تمام چیزهای دیگر. این کاراکترها ظاهری عروسک مانند دارند و انیمیشن حرکاتشان هم نرم و طبیعی نیست. حتی همیشه هم با اشیایی که میخواهند با آنها کاری انجام دهند تماس فیزیکی ندارند.
مشکلات بازدهی سخت افزاری هم اینجا هستند. با اینکه من در طول تجربه ام توانستم بازه ی نرخ فریمم را تاحدود زیادی بین 45 تا 60 نگهدارم، ولی وقتی برای اولین بار وارد دنیای ارواح میشوید یا هروقت از یک انیمیشن به بازی برمیگردید افت نرخ فریم ها اتفاق میافتند. این افت فریم بعضی مواقع باعث شد که لحظات کلیدی بازی را از دست بدهم، مثلا یک بار که قرار بود هیولایی به صورت ناگهانی به من حمله کند این نرخ فرم پایین باعث شد که حرکت هیولا به صورت آهسته باشد.
افکت های RTX میتوانند واقعا زیبا باشند، ولی باعث افت نرخ فریمم به 30 الی 35 میشدند که بعضی مواقع تا 20 فریم هم این افت ادامه داشت. قابلیت RTX On وقتی این افت نرخ فریم خیلی زیاد باشد بعضی از افکت ها را از کار میاندازد، که میشود گفت خوب است، ولی ممکن است منجر به قطع و وصل شدن افکت ها شود، مانند تجربه ی من که ظاهر آب بخاطر همین اتفاق بین جامد و مایع تغییر میکرد. قابلیت Force On از این مشکل جلوگیری میکند، ولی باعث شد که بعضی از مناطق با نورپردازی های پیچیده، به خصوص در دنیای ارواح، بجای بازی کامپیوتری تبدیل به اسلاید شو شوند. پس هیچکدام از این 2 قابلیت عالی عمل نمیکنند.
روی یک کامپیوتر دیگر با کارت گرافیک RTX 2070 Super توانستیم به نرخ فریم 40 تا 60 با رزلوشن 1440 و RTX On با DLSS روی بالاترین سطح برسیم، ولی آنجا هم اگر RTX زیر بالاترین فشار ممکن قرار میگرفت با این اسلاید شو ها روبرو بودیم.
سخن آخر
با وجود چنین مشکلات تکنیکی و ذات ساده و بدون چالش مخفی کاری و حل معمای آن، من عاشق بازی The Medium شدم. داستان آن قابل مقایسه با بهترین های این ژانر است و آن رازهای عالی اش که مسایلی سخت و بعضا غم انگیز را روایت میکنند به پایانی راضی کننده – گرچه غیر مثبت – میانجامند. صداپیشه های عالی با کارشان قهرمانان و هیولاهای بازی The Medium را جاودانه کرده اند و طراحی هنری، صداگذاری و موسیقی بازی آنقدر عالی هستند که در مجموع یک اثر عالی و به یاد ماندنی را خلق کرده اند. بازی The Medium تا مدتها با من خواهد بود.
منبع: آرسان گیم