بیوگرافی Sylvanas Windrunner | قسمت اول
شاید خود Lich King هم حالا از تبدیل کردن Sylvanas Windrunner به یکی از اعضای ارتش خودش پشیمان شده باشد، گرچه Lich King یک فرد نیست و داستان خودش را دارد. ولی امروز اینجا هستیم تا درباره ی این شخصیت تاریک، نفرت و نا امیدی و اهدافش صحبت کنیم. در واقع این مقاله یک معرفی کوتاه از شخصیت Sylvanas Windrunner است که به نام Banshee Queen یا the Dark Lady هم او را میشناسید، البته اگر نسخه ی Battle for Azeroth را بازی کرده باشید هم میدانید که لقب the Banshee هم به این جمع اضافه شد.
من آرش پناهی هستم و از نسخه ی the Burning Crusade جذب داستان دنیای Warcraft شده و خودم را در World of Warcraft غرق کردم. از همان روزهای اول جذب Blood Elf ها و کلاس Paladin شدم ولی چیزی نگذشت که به Undead های بازی و رهبرشان یعنی Sylvanas Windruner برخوردم. اگر کلاسی از کلاس های زیاد Blood Elf ها را Level Up کرده باشید، میدانید که در حدود Level 20 به Ghost Lands میرسید و آنجا هم برای اولین بار به این یاران نیمه مرده ی خودتان برمیخورید. در این منطقه Quest ای هست که باید یک گردنبند را برای Sylvanas Windrunner برده و بعد هم به تماشای آواز خواندن سوگوارانه ی او بنشینید. همین آواز دلنشین و در عین حال غم انگیز بود که مرا تشویق کرد تا بیشتر داستان های مختلف این بازی را بخوانم و واقعا آنها را درک کنم.
دنیای Azeroth چند نژاد اصلی دارد که از همان ابتدا در این کرده ی عجیب زندگی میکرده اند، مانند انسان ها، اِلف ها، دوارف ها، ترول ها، گابلین ها و غیره. حتما میپرسید نایت الف ها، های الف ها و بلاد الف ها، همچنین اورک ها و Draeney ها را چرا از قلم انداختم؟ خب باید بگویم که تمام این الف ها از های الف ها مشتق شده اند…حتی منابعی هست که مشتق شدن ترول ها از الف ها را هم تایید میکنند. تنها موجوداتی که اینجا کاملا غریبه اند، اورک ها و Draeney ها هستند. بله در واقع این موجودات برای بقیه ی ساکنان Azeroth مانند موجودات فضایی اند و دسته ی اول برای تصرف سیاره آمده اند و دومی ها هم برای نجاتش.
اما قبل از تمام اینها و قبل از اینکه Lich King یا Banshee Queen وجود داشته باشد، قبل از انسان ها و دستاوردهایشان، Elf ها بودند که اولین ساکنین میرای Azeroth شدند. این ها همان هایی هستند که تمام مدت به دنبال منابع قدرت جادویی میگردند و با کشف قدرت های Moon Well باعث شدند راه ورود سارگراس به Azeroth هموار شود. بعد از فروپاشی امپراطوری High Elf ها، این موجودات به چند دسته تقسیم شدند. یک دسته به رهبری Malfurion Stormrage رو به سوی درخت زندگی یا همان Teldrassil رفتند تا از آن به عنوان منبع قدرت و جاودانگی استفاده کنند، این دسته حالا به Night Elf ها مشهور شده اند. دسته ی دیگر منبع قدرت دیگری پیدا کردند که حتی از Moon Well هم قوی تر بود، مکانی به اسم Sun Well، این دسته تبدیل به High Elf ها شدند. این دسته ی دوم با پیدا کردن منبع قدرت فراوان Sun Well تبدیل به جادوگرانی ماهر شدند و امپراطوری خود را در Silvermoon پایه گذاشتند.
Sylvanas قبل از جنگ دوم
در میان این High Elf ها یک خانواده وجود داشت که همیشه زبان زد همه بود، Windrunner ها. خانواده ی Windrunner ها سه دختر و یک پسر داشت: Alleria که خواهر بزرگتر بود، Sylvanas بچه ی وسط و Vereesa که دختر کوچک خانواده بود، تنها پسر خانواده هم Lirath نام داشت. خانواده ی Windrunner ها در محل Windrunner Spire، جایی در میان جنگل های بهشت گونه ی Quel’Thalas زندگی میکردند. Sylvanas راه خودش را در نیروهای ارتش Silvermoon ادامه داد و در نهایت هم تبدیل به فرمانده ی ارتش کل نیروهای این امپراطوری شد. رتبه ی او در این دوره Ranger-General of Silvermoon است.
در دوره ی قبل از جنگ دوم، Sylvanas بخاطر شجاعت و مهارتش در جنگ با ترول های جنگلی و امپراطوری آنها به نام Amani Empire معروف شد و در همین دوره بود که یک انسان به نام Nathanos Marris را به عنوان یکی از نیروهای Farstriders، یا همان نیزوهای ویژه ی تیرانداز، در نیروهای خودش قبول کرد. تصمیمی که موجب خیلی از تنشها از طرف افرادی مانند Lor’themar Theron، Renthar Hawkspear و Halduron Brightwing شد. خیلی از زیردست های Sylvanas هم از غروری که او بخاطر پیشرفت این انسان تحت امرش از خود نشان میداد واکنش نشان داده و با عضویت یک انسان در رده ی نیروهای ویژه مخالفت میکردند. Sylvanas مرتبا به محل اقامت Nathanos سر میزد و اعلام میکرد که این کار را برای گزارش گرفتن از او انجام میدهد، اما چیزی نگذشت که شایعه ی وجود یک رابطه ی عاشقانه بین این دو بر سر زبان ها افتاد. حتی پرنس اعظم دربار High Elf ها، Kael’thas Sunstrider هم در نامه ای از بقیه خواست تا Sylvanas را مجبور به اخراج کردن Nathanos کنند، ولی با وجود تمام این مخالفت ها Sylvanas بر وجود او اصرار داشت و تاکید میکرد که Nathanos فردی قابل اعتماد خواهد بود. البته که این گفته محقق هم شد و Nathanos تبدیل به اولین و آخرین فرمانده نیروهای ویژه ی انسان، در نیروهای Silvermoon شد…ضمن اینکه او این مقام را از دست خود Sylvanas دریافت کرد و بعد از آن پیروزی هایش تا ده سال ادامه داشت.
جنگ دوم
قبل از شروع جنگ دوم، Sylvanas به خانه ی Nathanos رفته و برایش از حمله ی احتمالی و نزدیک Horde به Quel’Thalas میگوید و با پسرعموی جوان Nathanos به نام Stephon Marris هم آشنا میشود – در این آشنایی Sylvanas از او میپرسد که دوست دارد وقتی بزرگ شد یک Ranger شود؟ ولی او میگوید که شوالیه شدن را ترجیح میدهد، Sylvanas هم به او یک سکه ی طلا میدهد و میگوید تا آن زمان این سکه را پیش خود نگه دار.
در ابتدای جنگ دوم، High Elf ها یا همان الف های والا، کمک های کوچکی به نیروهای Alliance کردند. البته خواهر بزرگتر خانواده ی Windrunner، Alleria با نیروهای ویژه ی خودش به جنگ نیروهای Horde رفت. بعد از اینکه جنگل های Quel’Thalas شروع به سوختن کرد، Sylvanas و نیروهایش برای پیدا کردن منبع این آتش دست به کار شدند – این آتش را نیروهای Horde برای بیرون کشیدن نیروهای ارتش Silvermoon به راه انداخته بودند، آنهم با آتش دهان آژدها!
نیروهای Sylvanas با پی بردن به این نکته به سرعت حرکت کرده و نیروهای Horde را بین خود و ارتش Alliance به رهبری Turalyon محاصره میکنند. این نبرد داستان مفصلی در کتاب های Warcraft دارد، اما در نهایت نیروهای Horde مجبور به ترک سرزمین های Quel’Thalas میشوند. بعد از این نبرد، Sylvanas مدتی را در منطقه ی مبارزه میگذراند تا تمام اورک های باقی مانده را از بین ببرد. کمی بعد هم Horde شکست خورده، جنگ دوم تمام شده و Dark Portal هم نابود میشود.
کمی بعد از جنگ دوم، Sylvanas رتبه ی دوم نیرو هایش را، که همان Lorthemar Theron نام داشت، به فرماندهی نیروهای ویژه انتخاب میکند.