بررسی بازی Stray
معمایی با 9 جان
بازی هایی که به ما کمک میکنند یک فضای تکراری را از زاویه ای جدید ببینیم، کم هستند؛ اما بازی هایی که تمام مکانیک هایشان را با اعتماد به نفس تمام حول همین زاویه دید چیده اند حتی از آن هم کمترند. بازی Stray یکی از این بازی هاست و شما در این بازی ماجراجویی – معمایی نقش یک گربه را بازی میکنید. اما این موضوع نه تنها نقطه ضعفش نیست، بلکه بازی Stray با داشتن یک ارائه ی متفاوت که با نگاهی به توانایی های محدود قهرمان داستانش طراحی شده، لذتی دو چندان هم دارد. در ادامه ی این قسمت از وبلاگ آرسان گیم با ما در بررسی بازی Stray همراه باشید؛ بازی ای که ماجراجویی ای دلچسب را در کنار داستانی شاداب و جذاب درباره ی همراهی برایتان روایت کرده و خیلی به ندرت از خود نقطه ضعف نشان میدهد.
شما نقش گربه ای را بازی میکنید که بخاطر یک اتفاق ناگوار که در قسمت اولیه ی بازی رخ میدهد، به دنیایی پایین تر از دنیایی که به آن عادت دارد “هل” داده میشود. تنها در شهری پر از نور لامپ های نئون که زیر یک دیوار عظیم بنا شده، شما به زودی با روباتی دوست میشوید که خیلی سریع تبدیل به یکی از دوستان مورد اعتمادتان میشود و تا انتهای این ماجرا همراهتان خواهد ماند. ضمن اینکه این روبات نقش یک مترجم بین شما و بقیه ی روبات های هوشیار را هم ایفا میکند، روبات هایی که در تمام مناطقی که شما به آنها سر میزنید، سکونت دارند.
این روبات که نامش B – 12 است همچنین اختیارات بیشتری برای تعامل با دنیای اطرافتان را هم برای شما فراهم میکند، مثلا میتواند در ها را هک کرده و آنها را برایتان باز کند، موجودات فضایی گوشت خوار خطرناک را با شلیک یک نور بنفش رنگ بکشد، یا میتواند مانند یک چراغ قوه در تاریکی راه را برایتان باز کند – باور کنید که به دفعات به روشن کردن مسیرتان احتیاج خواهید داشت.
جدای از توانایی ها و کمک های B – 12، بازی Stray توانایی هایی که به عنوان یک گربه دارید را به تمام معنا به تصویر میکشد. شما توانایی تحرک خیلی زیادی دارید و وقتی به جایی کیرسید که پرشتان میتواند شما را به آن برساند، بازی با نمایش یک دکمه این را به شما اطلاع خواهد داد، از آنجا به بعد هم کافی است که آن دکمه را بزنید تا به نقطه ی مورد نظرتان بروید – آن هم بدون هیچ زحمت دیگری – حالا این نقطه بالای سرتان باشد یا پایین پایتان. این رویکرد باعث شده که هر پرش به شدت زیبا باشد، مخصوصا با وجود انیمیشن های زیبایی که باعث شده هر حرکت شما مانند حرکت تمام گربه هایی که تا به حال دیده اید باشد – درست مانند رقص باله.
شما میتوانید با وصل کردن این سری حرکات، جا به جایی از یک نقطه به نقطه ی دیگر را بسیار طبیعی و سریع کنید؛ که در نهایت باعث میشود با نگه داشتن دکمه ی پرش و فقط با هدایت دوربین به سمت نقطه ای که میخواهید، با یک سری پرش زیبا در محیط جا به جا شوید. البته برخی مواقع هست که ممکن است پرشی را با خطا انجام داده و در نهایت روی نقطه ای فرود بیایید که هدفتان نبوده، یا وقتی بخواهید به سمت پایین بپرید هدایت دوربین به سمت زمین میتواند کمی دردسر ساز باشد. با این حال چنین چیزهایی انقدر ناچیز هستند و به ندرت رخ میدهند که به هیچ عنوان از لذت حرکاتی به این روانی کم نمیشود.
در طول بررسی بازی Stray متوجه شدم که این بازی شما را از محیط های کوچک اما آزادی که به شما اجازه میدهند به هر شکلی که دوست دارید آنها را کشف کنید به محیط های خطی با تمرکزی بالاتر روی مسیر میبرد؛ خبر خوب اینکه هر دوی این محیط ها به شکل عجیبی توانایی های شما را – گرچه به شکلی متفاوت – نمایش میدهند. توانایی حرکت عمودی ای که در محیط های کوچک به شما داده میشود، به شما یادآوری میکند که چقدر بالا و چقدر رو به جلو میتوانید بپرید، ضمن اینکه اگر مسیرهای مخفی این محیط ها را کشف کرده و ادامه دهید، بازی برای راه یابی مسیرهایی که فقط یک گربه میتواند واردشان شود به شما جایزه خواهد داد.
اما قسمت های خطی بیشتر تمرکزشان روی سرعت است و شما در این محیط ها باید روی وصل کردن پرش ها و حرکات به هم تمرکز کنید، ضمن اینکه این محیط ها شما را برای درک تفاوت سایزتان در بدن یک گربه هم به چالش میکشند. تنوعی که این دو نوع محیط به بازی Stray میدهند باعث شده که این بازی بتواند از یک بالانس جذاب برخوردار باشد، بالانسی که بعضی جاها استفاده های جدیدی برای B – 12 را نمایان میکند و بعضی جاها دشمنان جدیدی را سرتان خراب خواهد کرد. اما جالب اینکه بخاطر پشت سر هم نبودن دو محیط یکسان، این چرخه هیچوقت تکراری نمیشود. این را هم باید گفت که وقتی اوضاع آرام گرفت، میتوانید با گشتن در دنیای بازی هم از آن لذت ببرید.
با این حال، کلید حل معماهای بازی Stray، توانایی های حرکتی شماست. بیشتر معماهایی که من در طول بررسی بازی Stray به آنها خوردم، شامل پیدا کردن راهی برای رسیدن به شئی میشد، حالا یا این راه را با انجام چند پرش باید میرفتم یا هم که با انجام همان پرش ها باعث جا به جا شدن یک سری اشیا در محیط میشدم و این اشیا در نهایت یک مسیر را تشکیل میدادند. مثلا باید دنبال اشیایی بگردید که بتوانید لا به لای پره های چرخنده ی سد راهتان بگذارید و بتوانید از آنها عبور کنید، یا باید با استفاده از پنجه هایتان قسمتی از محیط را پایین بکشید و مسیری جدید را به سمت هدفتان پیدا کنید.
بیشتر معماهای بازی Stray در در محیط های کوچک قرار گرفته اند، این یعنی پیدا کردن راه حل معمولا مسیری مستقیم است. هیچکدام از این معماها هیچوقت آنقدر سخت نیستند که باعث اذیتتان شوند و هیچکدامشان هم آنقدر ساده نیستند که لازم نباشد برای حل کردنشان فکر کنید؛ برای همین هم حل کردنشان همیشه راضی کننده است. در قسمت های بعدی بازی با تکه هایی مواجه میشوید که بعضا باید حرکات مخفی کاری و به موقع انجام دهید، این نکته هم در طول بررسی بازی Stray توجهم را جلب کرد، چون این قسمت ها درست در قسمتی برای شما پیش میایند که کاملا به حرکات گربه ای خودتان عادت کرده اید و با آنها مشکلی ندارید.
البته بازی Stray هم مانند هر بازی دیگر نقص های خودش را دارد. چند قسمت از بازی هستند که نمیتوان اسمشان را لذت بخش گذاشت. این قسمت ها معمولا در نیمه ی اول بازی رخ میدهند و معمولا شامل فرار از دشمنانی میشوند که تعدادشان زیاد است و سعی می:نند روی شما پریده و خودشان را به شما بچسبانند. قضیه ی دلچسب نبودن این قسمت زیاد ربطی به طراحی ضعیف معمای مرتبط با این موجودات ندارد بلکه بیشتر به این مربوط است که تنها راه خلاصی از شر این موجودات، بی هدف به اطراف دویدن است؛ در واقع بازی هیچ استراتژی مشخصی برای فرار از آنها در اختیارتان نمیگذارد.
قضیه وقتی بدتر میشود که میبینید این دمشنان میتوانند به ارتفاعی خیلی بالاتر از انچیزی که باور داشتید پرش بزنند، این یعنی برای فرار از آنها حتی نمیتوانید به جایی دور از دسترسشان بپرید. بله، دفعات روبرو شدنتان با آنها به اندازه ی انگشتان دست هم نیست، اما باید اعتراف کرد که این رویارویی ها نقطه ضعف تمام بازی هستند.
محیط های بسته ی بازی Stray معمولا بعد از رویارویی با همین موجودات عجیب قرار دارند و هرکدامشان مقداری باور نکردنی ای از جزئیات را شامل میشوند، با اینکه اندازه ی آنها کوچک است. تعداد زیادی ساکنین روباتیک در این محیط ها هستند که میتوانید با آنها صحبت کنید – گرچه فقط با کمک روبات خودتان – و داستان های کوتاه جانبی که قابل پیگیری هستند و تمامشان تکه هایی از داستان که چیزی درباره ی اینکه جرا این دنیا هزاران سال است روی انسان به خودش ندیده را روایت میکنند.
لحظات احساسی ای بین تعداد زیادی کاراکتر رخ میدهد که آن حس همراهی را به خوبی به شما منتقل میکند و در مسیر این داستان این هوش مصنوعی های خود مختار شباهت های مشترکی بین خودشان کشف کرده و سعی میکنند بفهمند چرا سازنده های آنها انقدر سنگدل بوده اند که اجازه بدهند کار به اینجا کشیده شود. این داستان به شکلی زیبا روایت میشود و در نهایت در یک نقطه ی اوج تمام میشود و هیچ سوالی را هم بی پاسخ نمیگذارد، در عوض بعد از تمام شدنش شما میتوانید از روابط دوستانه ای که در میان راه تشکیل داده اید راضی باشید.
این فضاهای بسته از نظر گرافیکی هم زیبا هستند و در ساختارشان میتوان میزان زیادی جزئیات را دید.نورهای رنگی نئونی که تاریکی را پس میزنند و هر گوشه ی این دنیا را با نورهای رنگی شان به تصویر میکشند به شکلی جذاب به چاله های آب روی خیابان خورده و بازتابشان واقعا زیباست. فروشگاه ها و مغازه ها هرکدام ساختار خاص خودشان را دارند و میتوانید با گشت زدن دور آنها به وضوح این را تشخیص دهید. حالا چه از روی زمین و ارتفاع دید یک گربه آنها را نگاه کنید یا از روی قفسه هایشان و در حال انداختن موانع سر راهتان بر روی زمین.
خارج از فضای شهر که میروید، با لوله های فاضلای سرد و تاریک روبرو خواهید شد که به نظرم در طول بررسی بازی Stray به خوبی آن حس “ناخوشامدگویی و نحسی” را القا میکردند و در آنها عناصری هست که برخی اوقات حس میکردم بازی Stray دارد وارد مرزهای ژانر وحشت میشود. هر محیط جدیدی که واردش شوید از همان ابتدا برایتان جذاب خواهد بود و دوست دارید در آن پرسه بزنید. من که در طول بررسی بازی Stray از کشف گوشه به گوشه ی این محیط ها خیلی لذت بردم.
بررسی بازی Stray: نتیجه گیری
اما همانطور که در ابتدای مقاله هم گفتم، باید اعتراف کنم که بعد از بررسی بازی Stray قدرت اصلی این بازی و برگ برنده اش را در این میبینم که این بازی حول توانایی ها و قدرت های قهرمان اصلی اش ساخته شده – و البته محدودیت هایش. اما در عین حال بازی Stray برای نشان دادن خودش و تمیز دادن ماجرایش از بقیه ی بازی ها، تنها به این یک برگ بسنده نمیکند. مقدار زیادی از لذت هر قسمت بازی Stray از این تشکیل میشود که هر کدام از این بخش ها چقدر حول توانایی های قهرمان داستان ساخته شده اند و چقدر جذاب است که میتوان محیط های زیبا و پر جزئیاتش را در بدن یک گربه و با داشتن توانایی های خاص یک گربه کشف کرد.
معماهای بازی Stray همیشه راضی کننده هستند و همه ی اینها در نهایت به یک داستان جذاب منجر میشوند که در بهترین نقطه ی ممکن تمام میشود. در کل سرعت روایت این داستان فقط در چند جا به مشکل میخورد و آن هم همان مبارزاتی است که شاید نتوان اسمشان را عالی گذاشت و آنها هم همگی در نیمه ی اول بازی رخ میدهند. خوشبختانه این مشکل آنقدر اذیت کننده نیست که بتوان گفت روی ماجراجویی بدون نقص بازی Stray تاثیر گذار بوده.
در پایان بررسی بازی Stray باید بگویم که این بازی داستانی را روایت میکند که احتمالا تا مدت ها بعد از دیدن پایانش هم همراهتان خواهد بود.
منبع: آرسان گیم.