بررسی بازی Rainbow Six Siege:
RunBurgundy69 گفت: “بیاین جلیقه ی ضد گلوله بردارین، خرخون ها!” و در حالی که جعبه ی جلیقه ها را روی زمین میگذاشت شروع به رقصیدن کرد. کاش لبخندم را میتوانست ببیند. کار عظیمی نکرده بود، ولی همین کار ساده باعث شد کل بعد از ظهرمان در بازی Rainbow Six Siege تبدیل به بازه ی زمانی ای تلخ و پر از اشتباهات، بعضاً همراه با حرکت کوبیدن سر به کیبورد، و صحبت های دوستانه ی تیم تبدیل به توهین هایی که تا به حال کسی نشنیده نشود. شاید ندانید ولی ما در بررسی بازی Rainbow Six Siege فهمیدیم که بدون همکاری گروهی، این بازی با یک بازی تفنگیِ Deathmatch فرقی ندارد. ولی با همکاری، این بازی به اثری تبدیل میشود که میتوان در آن دیوار ها و سطح روابط را، یا شکست و یا ارتقا داد. و ترکیب این عناصر با استفاده از تاکتیک تیمی برای برد بازی، آن را تبدیل به محصولی متفاوت از بقیه ی بازی های این ژانر کرده.
حالت اصلی بازی Rainbow Six Siege، یک مسابقه ی 5 در برابر 5 نفره است، که در آن هر تیم هدفی متفاوت دارد. یا باید از چیزی دفاع و یا برای بدست آوردنش حمله کنید. ولی در این بازی برخلاف Counter Strike اینطور نیست که به طور ناگهانی داخل نقشه انداخته شوید. هر ست از مسابقه دارای بخشی برای برنامه ریزی و نقشه کشی است، که در آن تیم مدافع بر اساس قابلیت های منحصر به فرد کاراکترهایش سعی میکند با تقویت دیوار ها، کشیدن سیم خاردار، و تله های انفجاری، جلوی پیشروی تیم مهاجم را بگیرد. هم زمان در این قسمت، تیم مهاجم، با فرستادن روبات های قابل هدایت کوچک، سعی میکند سر از کار تیم مدافع و تله هایش دربیاورد. با زدن یک دکمه میتوان مکانی که در آن چیزی دیده شده را روی نقشه ی تیم ثبت میکنند، در حالی که بوسیله ی مکالمه ی صوتی هم بازیکنان باهم در ارتباطند. در حین تمام این اتفاقات دو تیم در حال برنامه ریزی استراتژی خاص برای مقابله با هم هستند و در زمان انجام بررسی بازی Rainbow Six Siege، این عنوان تنها بازی موجود در بازار با چنین قابلیتی بود.
برای موفقیت در بازی Rainbow Six Siege باید باهم حرف بزنیم:
اما در زمان انجام بررسی بازی Rainbow Six Siege متوجه شدیم که چیزی که در استراتژیِ تیم بیشترین تأثیر را دارد، کاراکترهای انتخابی افراد تیم هستند. آنها با قابلیت ها و توانایی های منحصر به فردشان، هرکدام وسیله ای در اختیار تیم میگذارند. اگر بخواهیم نقش مهاجم را در Rainbow Six Siege بازی کنیم، شاید تصمیم بگیریم سر و صدا راه بیاندازیم، پس از کاراکترهایی استفاده میکنیم که قدرت تخریب بالایی دارند، میتوانند دیوار ها را خرد کنند، کاراکترهایی که با پرت کردن چند نارنجک تخریب زیادی به بار میاورند. یا شاید تصمیم بگیریم خیلی تمیز عمل کنیم، پس از تیمی استفاده میکنیم که میتواند وسایل الکترونیکی تیم مقابل را کشف و خنثی کند و از سپرهای ضد شورش بزرگ و سلاح بسیار دقیق بهره می برند.
فرقی نمیکند تیمتان چه تدابیری برای دفاع چیده باشد، همیشه کاراکتری وجود دارد که میتواند آن تدابیر را خنثی کند.
بعد از کاراکترها و تواناییشان، چیزی که باعث پر و بال گرفتن و تکمیل نقشه تیم میشود، بررسی های قبل از هر ست مسابقه است. بعد از بررسی منطقه با روبات های قابل هدایت متحرک (برای مهاجمین) و دوربین های مدار بسته ی ثابت (برای مدافعین) میتوان حدس زد که دشمن از کجا حمله خواهد کرد، استراتژی آنها چیست و نقاط قوت و ضعف استراتژیشان چه میباشد. اما در هنگام انجام بررسی بازی Rainbow Six Siege متوجه شدیم که با وجود دیوار های قابل تخریب در بازی Rainbow Six Siege، باید این را هم در نظر گرفت که صرفاً مسیرهایی که میبینید تنها راه های پیشروی دشمن نیستند و آنها میتوانند با تخریب هرکدام از دیوار ها به منطقه ی دفاعی شما نفوذ کنند. هرکدام از نقشه های بازی مارپیچی از طبقات، اتاق ها، سطوح مختلف، که با آت و آشغال پوشیده شده میباشد. ولی صداگذاری بازی اصلاً اینطور نیست. تنها چیزهایی که میشنوید شامل اصوات طبیعی (مثل صدای یک یخچال، صدای یک مهمانی در دور دست، یا صدای پارس سگ ها) یا صدای پای بازیکنان و صدای درگیری های ناگهانی آنهاست. حالتی استرس زا که حس استرس بازی ناشی از درگیری ها و انتخاب های شما در استفاده از وسایلتان را افزایش میدهد، چون کمتر از یک دقیقه مهلت دارید که هدف را پیدا کنید یا خطوط دفاعیتان را بچینید، که این باعث میشود هر انتخاب و هر حرکتتان همراه با استرس و عواقب شدید باشد. برای RonBurgundy69 کار گذاشتن آن جعبه احتمالاً خیلی هیجان آور بوده.
من این را درک میکنم چون وقتی در Rainbow Six Siege به عنوان مأمور Castle در حال نصب حصار ضد گلوله هستم، خودم را کاملاً در برابر دکمه ی F کیبورد آماده میکنم، با این حال صدایی در سرم میگوید: “احمق، باید درب جنوبی را مسدود میکردی”. یا وقتی به عنوان مأمور Thermite وقتی حرکت آهسته ی خرج یک انفجارِ حصار شکن را به سمت هدفش میبینم، برای زمان پرتاب نارنجک انفجاری با خود کلنجار میروم. میزان استرس درونی بازیکنان آنقدر زیاد است که احساس میکنم ممکن است قبل از شروع مسابقه سکته کنم!
با اینکه میدانم این استرس برایم اصلاً خوب نیست، ولی عاشقش هستم. البته من خیلی راحت مضطرب میشوم. بازی های اول شخص معمولاً روی سرعت عمل بازیکن تمرکز میکنند، Rainbow Six Siege روی برخورد های استرس زا و آن هم استرس روانی تمرکز کرده.
در بازی Rainbow Six Siege به حلقه ای دیوانه کننده از تفکر برمیخورید ــ این حلقه مرا مجبور میکند که درباره ی طرز فکرم، فکر کنم. تیم ما به طور مداوم در حال بهم زدن عادات خود است. مثلا وقتی دفاع میکنیم، غریزه به ما میگفت که اتاق هدف را تبدیل به قلعه ای غیر قابل نفوذ کرده و در آن منتظر دشمن بنشینیم. این کار نیمی از مواقع کارساز بود. ولی بعد با خود فکر کردیم چرا از اتاق هدف به عنوان تله استفاده نکنیم؟ پس به همان روش قبلی اتاق را تجهیز کردیم، ولی اینبار در محدوده ی بیرونی آن مخفی شدیم، تا وقتی که تیم حریف دور اتاق هدف حلقه زد، و ما از موقعیت استفاده کرده و آنها را غافلگیر کرده و از بین بردیم.
با وجود اینکه نقشه ی جالبی بود، ولی در ست بعدی انتظار داشتیم که آنها این نقشه ی ما را فهمیده و برای خنثی کردنش کاری بکنند. پس ما هم نقشه را تغییر داده و برای خنثی کردن استراتژی آنها نقشه کشیدیم. بازی Rainbow Six Siege بهترین بازیِ مسابقات روانی است، بازی ای که در آن به جای داشتن تفنگ بزرگتر باید هوش بیشتری داشته باشید.
این دستگاه کوچک جلوی انفجار نارنجک ها را در محدوده ی خود میگیرد.
البته انجام درست این کارها آنقدرها هم ساده نیست. همیشه پیدا کردن افرادی که حاضر به همکاری تیمی و پیروی از یک برنامه باشند، ممکن و یا حداقل ساده نیست. برای همین در هر تیم میتوان حالتی از بیقراری را حس کرد. ولی بعضی اوقات افراد ماهری هم پیدا میشوند که گاهاً یک تنه تیم مقابل را حریفند، این هم اصلاً بد نیست. هربار که یکی از این افراد یک تنه 3 نفر از تیم حریف را میکشد من در قبال نارنجکی که به جای جعبه ی کمک های اولیه اشتباهاً به سمت تیم خودی پرتاب کردم احساس عذاب وجدان کمتری میکنم. بازی Rainbow Six Siege از لحاظ انتقال احساسات بازیکنان واقعاً عالیست، و با اینکه خیلی دوست دارم با یک تیم پر از افراد تکنیکی و با همکاری کامل بازی کنم، انجام این بازی با یک تیم ناهماهنگ هم آنقدرها بد نیست.
پیدا کردن دوست در بازی Rainbow Six Siege سخت نیست. در حدود 15 ساعتی که در این بازی از موقع عرضه اش گذرانده ام، هیچوقت با سیستم تیم یابی آن به مشکل نخوردم، البته بجز یکی دوباری که بیشتر از یک دقیقه طول کشید تا مرا در تیمی قرار دهد. و خود بازی هم در اکثر مواقع نرم و بی مشکل اجرا میشود. در هر 10 رقابت شاید یک مسابقه پیدا کنید که در آن مشکل Lag از طرف شما یا سرور بازی احساس شود.
اگر میخواهید متنوع ترین تیم را داشته باشید، باید کاراکترهای مختلف را باز کنید. همه ی 20 تای آنها از همان ابتدا قفل هستند و برای باز کردنشان به واحد پول بازی به نام Renown نیاز دارید، که با بردن مسابقات، تکمیل کردن چالش ها، و انجام کارهایی با استفاده از توانایی های کاراکترتان در راستای کمک به تیم، میتوانید بدست آورید. بعضی ها نگران این هستند که وجود آیتم های خریدنی که باعث افزایش Renown های بدست آمده میشود، باعث شود باز کردن کاراکتر ها زمان بر و پر هزینه باشد. اینطور نیست.
بعد از تمام کردن همه ی مراحل آمورشی تک نفره که در بازی Rainbow Six Siege به آنها Situations گفته میشود، تماشای ویدئوهای آموزشی، و چند مرحله ی چند نفره (که مجموعاً 2 ساعت طول کشید)، من توانستم نصف کاراکترها را باز کنم. نرخ بدست آوردن Renown با پیشروی و باز کردن کاراکترهای بیشتر، کم و کمتر میشود، با این حال من با گذراندن 4 ساعت دیگر در حالت چند نفره، آنقدر Renown بدست آوردم که بتوانم 4 کاراکتر دیگر را هم آزاد کنم. بقیه آیتم های خریدنی بازی هم مثل پوسته ی تفنگ ها، فقط شامل وسایل ظاهری میشوند و در اکثر مواقع با بدست آوردن همان Renown به تدریج قابل کسب هستند. هیچکدام از آنها ضروری نیستند (مگر مثل من فکر کنید پوسته های گلدار برای تفنگ لازمه ی بازیست) و مانع رقابتی عادلانه نمیشوند، با وجود قول کمپانی سازنده به بازیکنان برای ارائه ی کاراکترها و نقشه های مجانی، وجود آیتم های خریدنی در بازی Rainbow Six Siege حس نمیشود. کاش داستان هر مرحله هم همینطور بود.
چیزی بگو:
اگر منتظر هستید که در بررسی بازی Rainbow Six Siege، چیزی در مورد داستانش ببینید، نا امید میشوید. گرچه وجود نداشتن حالت داستانی در بازی برای بعضی ها آنقدرها مهم نیست، ولی وجود تکه های کوچک داستان در ابتدای هر مسابقه بیشتر از آنکه به نفع بازی Rainbow Six Siege باشد، به ضررش تمام شده. تروریست هایی با ماسک های سفید، مسلح به سلاح شیمیایی، که قصد خرابکاری در حومه شهر، فرودگاه ها، بانک ها و کافه ها را در روز کریسمس دارند. نتیجه ی اینها چیزی جز یادآوری تصاویر دلخراش خاطرات اخیر خلق شده توسط گروهک های تروریستی نیست.
با اینکه خوشحالم که دشمنان از همان کاراکترهای معمول خاورمیانه ای قبلی نیستند، باید بگویم از اینکه در مرحله ای که هدفش خنثی کردن بمبی تخیلی در اردوئی بود که تروریست ها بچه های دبیرستانی را در آن با گاز شیمیایی و گلوله کشته بودند خوشحال و هیجان زده نشدم. نمیگویم از این موقعیت ها برای ساخت مراحل بازی و یا هرچیز تخیلی دیگر نباید استفاده کرد، نقد من این است که بازی هیچ اطلاعاتی درباره ی اینجور موقعیت ها نمیدهد و تنها انگیزه ی شما همان جمله ی همیشگیست: “تروریست ها بدند، نیروهای دولتی خوب!” که شکلی دست و پا شکسته از ارائه ی انگیزه برای بازیکنان است.
در سیستم مبارزات دردسر بیشتری دارید، هر حرکت شما و هر انتخابتان مسئولیتی دارد، از کار گذاشتن وسائل و تله ها گرفته تا صحبت های شما با تیمتان، هرکدام میتوانند باعث برد یا باخت شما شوند. تفنگ ها هرکدام وزنی متفاوت دارند، حسی که از آنها میگیرید سبک و قابل کنترل بودنشان است. این باعث شده که بعضاً حرکات و صحناتی غیر واقعی در بازی Rainbow Six Siege بوجود آیند. مبارزات پرصدا، کوتاه و با قابلیت تنزل به کلیپ های خنده دار استریم Twitch هستند. اینجور چیزها باعث میشود بازی مقداری از آن حس تاکتیکی اصیل خود را از دست بدهد، ولی از آنجا که اینطور صحنات جزئی خیلی کوچک از آن هستند، فکر نمیکنم که لذت بازی را از بین ببرند.
لحظات بررسی نقشه خیلی حساس اند. اگر هدف را پیدا نکنید، زمان کمتری برای چیدن نقشه ای برای حمله دارید.
سخن آخر
در انتهای بررسی بازی Rainbow Six Siege باید بگویم که این بازی باعث میشود آنقدر مضطرب شوم که نمیتوانم ساعت های متمادی را در آن بگذرانم. این یک بازی با نیاز به تمرکز به شدت بالاست. بازی ای که ساعت ها میتوان درباره ی آن بحث کرد، بازی ای که به اندازه ی Dota 2 و CS:GO خوب است. بازی ای که از نظر جلوه های بصری هم عالیست. بازی ای که ادعایی درباره ی چیزی که هست ندارد و در عین حال در تمام جزئیاتِ چیزی که هست، بی نقص عمل کرده. و بخاطر اینهاست که برای بازی Rainbow Six Siege احترام زیادی قائلم.
در بیشتر بازی های تاکتیکی، باید زمان زیادی صرف یادگیری کنید، تا بلآخره به جایی برسید که با دکمه ها، سیر حرکتی تیم در مسابقات و صحبت با هم تیمی هایتان، روان باشید. ولی بعد از اولین مسابقه در یکی از مسابقات معمولی بازی Rainbow Six Siege، من نقش خودم در تیم را میدانستم، با تیمم رابطه ی مناسبی برقرار کردم، و طرز کار آنها را میفهمم. برای بازی ای که پتانسیل زیادی برای پیچیده بودن دارد، Rainbow Six Siege تنها بازی ایست، که میتواند با این سیستم روانش، بازیکن را به همکاری تاکتیکیِ تیمی و خلاقیت در بازی تشویق میکند. بازی ای که هیچ زمانی را برای رسیدن به اصل مطلبش که همان بازی کردنِ خلاقانه، جمعی، و پر هیجان است، از دست نمیدهد.
شما نیز در صورت تمایل به تجربه ی این بازی خاص میتوانید سی دی کی اوریجینال آن را از Rainbow Six Siege در فروشگاه سایت تهیه کنید. یادآور میشود که این بازی در ریجن های مختلف برای پلتفرم استیم در فروشگاه آرسان گیم موجود است.
منبع : آرسان گیم