بررسی بازی Humankind
این واقعیت که سری بازی های Civilization چیزی حدود 30 سال است که به تنهایی بازار را در اختیار دارند، بیشتر شبیه افسانه است. اما Amplitude Studios یک دهه را صرف بازنویسی این افسانه کرده. نتیجه اش هم بازی Humankind است، یک بازی عظیم که ماجرایش در طول تمام تاریخ کشیده شده و باعث شد من چندین بار شب تا صبح بخاطرش بیدار بمانم. ولی در تلاشی که Amplitude در خلق بازی Civilization خودش داشته، احتمالا بیش از اندازه چیزهایی که در بازی های قبلی اش داشته را فدا کرده، مخصوصا Endless Legend که برای خودشان بازی های عجیب و جذابی بودند. در ادامه با بررسی بازی Humankind همراه آرسان گیم باشید.
البته دقت کنید که نمیگویم بازی Humankind عاری از ایده های جدید و متعلق به خودش است. چنین چیزی به محض اینکه وارد قسمت داستانی بازی شوید واضح خواهد بود. به طور معمول باید یک تمدن، جناح یا نژاد از اژدهایان تخیلی انتخاب کنید و بعد یک شهر بسازید، ولی اینجا اینطور نیست. قبل از اینکه بتوانید مکان اولین شهرتان را مشخص کنید، یا حتی تمدنی انتخاب کنید، باید اول دنیا را به عنوان یک قبیله ی غار نشین عشایری بگردید. در این قسمت باید اطراف را به دنبال غذا و منابع دیگر که در گوشه کنار دنیا پخش شده اند، بگردید. وسط این گشتن هم استراحت هایی به شکل مبارزه با حیوانات برایتان گاشته شده. پس تمشک میچینید و ماموت میکشید…یک تعطیلات غار نشینی عالی.
مطمئنم که تمام اینها ممکن است خیلی آرامش بخش به نظر بیایند، ولی اصلا اینطور نیست. این قسمت، در طول بررسی بازی Humankind برایم بیشتر شبیه دوی سرعت بود، که در سطوح سختی بالا یک دوی سرعت بسیار خشن میشد چون باید برای تصاحب تمدن های قابل بازی کردن یا سرزمین های حاصل خیز با دیگران رقابت کنید. جایی را پیدا کرده اید که در آن فلز برنز و اسب هست؟ بهتر است قبل از هرچیز یک اقامتگاه در آن برپا کنید و بعد به مبارزه ی مشت زنی با حیوانات بروید.
تعداد همراهانتان در این گشت و گذار و اکتشافات به تدریج بزرگ میشوند، چیزی که به شما اجازه میدهد گروه را قسمت کرده و آنها را به صورت تکی یا گروهی به دوردست ها بفرستید. صد البته که این کار آنها را در خطر قرار میدهد، چون بقیه ی قبایل ممکن است تصمیم به کشتن آنها بگیرند. مناطقی که در تلاشتان برای تبدیلشان به یک تمدن تصاحب کرده اید هم ممکن است مورد حمله و اشغال قرار گیرند، پس هیجان بازی میتواند زیاد باشد. ولی چیزی که من در بررسی بازی Humankind متوجهش شدم این است که بهتر است همان ابتدا دشمن های خود را بسازید و بدانید دقیقا با چه کسانی روبرو هستید.
راحت بگویم، این بهترین شروعی است که برای یک بازی در این سبک تجربه کرده ام. تا وقتی که این قوم غار نشین به اندازه ی کافی پیشرفت کرده باشد تا من بتوانم به دوره ی تاریخی بعد بروم، سایه ی جنگ را از سرم کم کرده ام، مکان های زیادی با پتانسیل بالا برای اولین شهرم پیدا کرده ام و میدانم باید مواد اولیه ی ابتدائی در بازی Humankind را از کجا پیدا کنم. چنین چیزی مخصوصا وقتی اولین باری باشد که وارد دنیای بازی های این چنینی شده اید – که میتواند به سرعت بسیار پیچیده شود – خیلی راه گشاست.
ستاره چینی
چیزی که در همان ابتدای بررسی بازی Humankind متوجهش شدم این بود که مانند بازی Civilization 6: Rise and Fall’s Great Ages، این بازی هم فقط وقتی میگذارد به عصر تاریخی جدیدی بروید که یک سری اعمال را انجام داده باشید. هفت ستاره برای انجام هفت کار بدست بیاورید تا بازی راه را برایتان باز کند. داشتن این اهداف خودش یک انگیزه ساز عالی است، ضمن اینکه راه خوبی برای سنجش میزان پیشروی شما در مقابل رقباست. ولی متاسفانه خود این کارها به ندرت دلچسبند. تمامشان از اهداف پیش پا افتاده شکل گرفته اند – 60 تحقیق تکنولوژی انجام بده، 200 دشمن را شکست بده و مانند اینها – و تنها چیزی که بینشان متفاوت است، همان عدد است.در مرحله ی 200 هم که باشید در حقیقت در حال انجام همان کاری هستید که در مرحله ی 20 میکردید. ولی فکر میکنم بازی های سبک MMO قسمتی از مغز من را تحت تاثیر قرار داده اند، چون حالا این تکرار برایم آرامش بخش شده.
با اینکه این ستاره ها خیلی مهم هستند، اما چیزی که واقعا از انجام ماموریت ها میخواهید Fame است که به عنوان جایزه به شما میدهند – اگر وقتی بازی تمام میشود شما بیشترین Fame را داشته باشید، برنده هستید. برای همین ممکن است وقتی هفت ستاره را بدست آورده اید هم در یک عصر مانده و ستاره های دیگری که تا نزدیکی فتحشان پیش رفته اید را جمع کنید، با اینکه میتوانستید به عصر تاریخی بعد بروید. ولی مراقب باشید، این Fame وقتی یکی از تمدن های پیشرفته تصمیم به حمله به شما بگیرد، اصلا به کارتان نخواهد آمد. این Fame را با ساختن عجایب جهان هم میتوانید بدست بیاورید، یا با انجام مامورت های رقابتی مانند کشف عجایب طبیعی یا پیدا کردن یک قاره ی جدید.
تنها وقتی به عهد باستان رسیدید است که اجازه ی انتخاب یک تمدن را خواهید داشت. هرکدام از این تمدن ها علایق خاص خود را دارند – علم، گسترش مرز، جنگ و استعدادهای دیگر – که هرکدام یک توانایی بالقوه و بالفعل به شما میدهد که در بین تمام تمدن های با آن علاقه مشترک است. همچنین یک ساختمان یکتا، واحد یکتا و استعداد اضافه دریافت میکنید، مانند قابلیت مصر برای تولید قدرت صنعتی بیشتر. این استعدادهای اضافه معمولا چیزهایی بزرگ و تعیین کننده در بازی هستند، اگر مثلا مصر با قابلیت صنعتی بیشتر را بر سوریه ی علاقمند به گسترش ترجیح دهید میتواند روی بازی بسیار تاثیرگذار باشد. این اختلاف ها تعیین کننده یا حداقل تاثیرگذار در استراتژی شما هستند، ولی از نظر مکانیکی از تمام چیزهایی که Amplitude تا به حال ساخته غیرقابل تشخیص تر هستند. هیچ استعداد ذاتی ای که با عدد نمایش داده شود نمیتواند به توانایی های یکتای Necrophage در Endless Legend نمیرسد، یک لشگر روباتیک وحشی که نمیتواند با کسی دوست شود و فقط میخواهد همه چیز را بخورد، یا توانایی Horatio در Endless Space 2 که یک جناح متشکل از شبیه سازی های تمام اشخاص خودپسند در کهکشان بود.
اما نکته ی قابل توجهی که در بررسی بازی Humankind باید به آن اشاره کنم این است که این بازی شما را مجبور نمیکند که به یک فرهنگ بسنده کنید. در شروع هر عصر تاریخی جدید – در کل شش عصر تاریخی در بازی وجود دارد – شما میتوانید یک فرهنگ جدید که برای این دوره مناسب تر است را انتخاب کنید و در عین حال قابلیت هایی که از فرهنگ قبلی داشته اید را هم نگه دارید. اگر به تنهایی به آنها نگاه کنید، طرز طراحی جناح ها خیلی محافظه کارانه به نظر میرسد، ولی وقتی به این شکل شروع به ترکیبشان میکنید همه چیز شروع به هیجان انگیز شدن میکند. میلیون ها ترکیب مختلف وجود دارد که میتوانید هرکدامشان را انتخاب کنید و همین هم باعث شده که خیلی محاسبات، تئوری سازی و آزمایش برای ساخت ترکیب ها بوجود بیاید. همچنین قابلیت های دینی هم داریم که وقتی دین تمدنتان رشد میکند میتوانید انتخابشان کنید، ضمنا از تصمیمات متمدنانه ی فرهنگتان هم غافل نشویم – هر دوی اینها به استعدادهای اضافه ی شما اضافه میشوند. با وجود چنین ساختاری، ساخته شدن ترکیب های فوق قدرتمند چیزی غیرقابل اجتناب است، ولی من ترجیح میدهم که همه چیز در تعادل کامل باشد.
تماشای پرواز اعداد مورد علاقه ام درمورد یک تمدن، لذت زیادی برایم داشت، ولی راستش را بخواهید نمیتوانم بگویم که در طول بررسی بازی Humankind به هیچ کدام از این تمدن های ترکیبی که ساختم دل بسته شدم. راستش چیزی برای دل بستن وجود ندارد – شاید فقط آن ساختمان ها و واحد های یکتا با بقیه فرق داشته باشند. تمدن های تنها و خاص هیچوقت آنقدرها پایدار نیستند و نهایتا یک اثر تاریخی از خود به جا میگذارند – شاید یک هرم یا یک آمفی تئاتر. رهبران تمدن ها که توسط هوش مصنوعی هدایت میشوند، توانایی های شخصیتی ای دارند، ولی اگر خود بازی در صفحه ی Diplomacy Screen آنها را برایم نمایش نمیداد، هرگز نمیتوانستم فرقشان یا تاثیرشان را بگویم. ضمنا خیلی سخت است که نسبت به یک تمدن که تمام مدت در حال تغییر است کینه به دل گرفت.
Amplitude در هنر خلق پیچیدگی های داستانی در بازی های استراتژی آنقدر تجربه دارد که عدم وجودشان در این بازی چیزی بود که بیش از همه ما را در طول بررسی بازی Humankind متعجب کرد. من انتظار یک بازی با داستانی از پیش نوشته شده مانند Endless Legend را از یک بازی تاریخی ندارم، ولی بازی Humankind هم چیزی ضرورتا از خود ارائه نمیدهد. یک پس زمینه ی برگ در زمینه ی چند ملیتی بودن در تمام بازی Humankind وجود دارد که بدون اشاره و استفاده باقی مانده، البته منظورم استفاده ای بجز استفاده از فواید مکانیکی آن در بازی است. حتی در مقایسه با بازی های Civilization که به داشتن داستان های پیش پا افتاده مشهور است هم این یک بازی بدون داستان محسوب میشود. برخی اوقات به بعضی رخدادهای اتفاقی برمیخورید، ولی اینها هم حس زنده بودن نداشته و انگار از بقیه ی بازی جدا هستند.
حتی از روی اینکه بازی بجای داشتن نمایشگری برای شادی و رضایت جمعیتتان از یک نوار برای نمایش پایداری شهرها استفاده کرده هم میتوان گفت که بازی Humankind بیشتر دنبال استفاده ی ابزاری بوده تا احساسی. با این حال من با این یکی مشکلی ندارم. خسته شدم از بس تلاش کردم مردم را شاد نگه دارم. تنها کاری که دوست دارم بکنم، ساخت شهرهای عظیم است و بازی Humankind با خوشحالی تمام وظیفه ی این کار را به عهده میگیرد. این شهرها مانند کارخانه هایی زنده کل قاره ها را میگیرند، تمام منابع را میبلعند و آنها را تبدیل به پول و اسلحه میکنند. همیشه وقت برای خوردن هست.
با اتصال یک منطقه که تازه فتح کرده اید به یکی از شهرهایتان، آن شهر میتواند شروع به گسترش در آن منطقه کرده و منابعش را برداشت کند. شهرها حتی میتوانند شهرهای دیگر را ببلعند و به چیزی دیوانه وار به اسم ابر شهر تبدیل شوند. حرکات بزرگ این چنینی پر هزینه و برهم زننده ی تعادل هستند، ولی با توجه به پتانسیل اقتصاد به ریزش بهمن وار، خیلی راحت میتوانید هزینه های بزرگ را بدست بیاورید و مشکلات تعادل هم با پایه گذاری مناطق مناسب قابل حل هستند. پس در کل چیز زیادی – بجر حریفتان – در راه گسترش شهرهایتان را نگرفته، به ندرت پیش میآید که پولتان را از دست بدهید و برای همین همیشه میتوانید به گسترش ادامه دهید.
بررسی بازی Humankind: سیستم مبارزاتی
من پیشروی مداوم، سریع و بدون مانع را در طول بررسی بازی Humankind دوست داشتم. ولی با وجود محدودیت های مخصوص، در بازی هم قسمت های بیشتر، فشار بیشتر و در کل بازی استراتژی بهتری میداشتیم. خوشبختانه، اگر با جزئیات بازی کمی ور بروید، تقریبا میتوانید به آن بازی هم برسید. ببنید، جزئیات پیش فرض بازی ای به شما میدهد که هیچکس به شما اعلان جنگ نمیدهد، جایی که شما از همه سریعتر پیش میروید و چند عصر تاریخی جلو میافتید، جایی که 100 مرحله را در انتظار رخداد چیزی جالب سر میکنید. این جزئیات به سرعت دل من را زد. کافی است که سطح سختی را چند پله به سطح Empire ببرید – هنوز دو سطح سختی بعد از این هم وجود دارد – تا دنیای تفاوت را ببینید، مخصوصا اگر دنیای بازی را کوچک کنید تا مبارزات بر سر مناطق بیشتر شود.
وقتی اولین بار سختی بازی را زیاد کردم، قبیله های غار نشین قبل از اختراع ایده ی جنگ داشتند بر سر مناطق با هم میجنگیدند و در عصر دوم همه مشغول درگیری هایی خیلی جدی تر بودند. احتیاج به ارتش و نفراتش، سرعت پیشرفت شهرها و اقتصادم را به شدت کم کرد، و با اینکه ترکیب قابلیت های عجیب که بازیکن را ابرقدرت میکند ممکن است اینجا هم همه چیز را به هرج و مرج بکشاند، حداقل هوش مصنوعی، وقتی محدودیت هایش را بردارید، میتواند درست و حسابی با شما بجنگد. حقیقتش من همیشن الان در قسمت داستانی دارم به بدترین شکل ممکن یک جنگ را میبازم. عالی است!
فقط یک مشکل هست: من واقعا جنگیدن را دوست ندارم. خطر جنگ برای بازی ای که کمی به نظر خسته کننده شده، لازم است. مبارزات در یک نقشه ی تاکتیکی در نقشه ی بخش داستانی بازی رخ میدهند و هر واحد ارتش شما شانس خونی کردن بینی دشمن را دارد. سیستم مبارزات بازی Humankind خیلی شبیه سیستم مبارزات بازی Endless Legend است ولی به آن خوبی نیست.واحدهای ارتش میتوانند حرکت کنند، از یک توانایی ساده استفاده کنند و بمیرند – این تنها مهارت هایشان است. نقشه بزرگ ترین دشمن است و با وجود دره ها و قله هایی حتی بیشتر از بازی Endless Legend، فضای کمتری برای کار هم وجود دارد. پیروزی بیشتر به زرنگ بازی مربوط است تا فعالیت های تاکتیکال و من هنوز نفهمیده ام که چطور باید یک شهر در جزیره را محاصره کنم وقتی خود بازی به وضوح به من میگوید “نمیتوانی با نیروی دریایی منطقه ای را در دریا محاصره کنی”…ممنون که گفتی.
اگر واحد های ارتش توانایی های بیشتری داشتند، این سیستم میتوانست خیلی بهتر باشد – و قبل از اینکه بپرسید، بله سرعت بازی در اواخر درخت تکنولوژی اش بیشتر هم میشود، ولی من به محض اینکه ببینم جایی عقب افتاده هم دکمه ی Auto-Resolve را میزنم. حداقل این توانایی در بازی برایتان وجود دارد و بعد از اینکه مبارزات را پشت سر بگذارید میبینید که چیزهای زیادی در جنگ ها هست که ارزشش را دارد – مخصوصا که روابطی که به خواب رفته اند را بدجور تحریک میکند.
حتی با وجود رقبایی سرسخت، سرعت بازی humankind در اواخر بازی کم میشود – چون بازی تقریبا دیگر چیز جدیدی برای ارائه ندارد. اواخر بازی چیزهای آشنایی میبینید، مثل مسابقه ی دستیابی به فضا، ساخت سلاح اتمی و آلودگی هوا، ولی تمامشان متاسفانه بدون اثر هستند. من سرعت قسمت آخر درخت دانش بازی را در طول بررسی بازی Humankind زیاد کردم و باید بگویم که دستیابی به تمام دانش بشریت فقط باعث شد احساس پوچی کنم. شاید درس بزرگی در همین شکل تمام شدن بازی باشد، ولی ترجیح میدهم با آن همه تکنولوژی بتوانم کار جالبی انجام دهم. بالا رفتن اعداد فقط چند وقتی بازیکن را جلب میکند و بعد از مدتی دنبال چیزهایی تاثیرگذارتر خواهید گشت.
بازی Old World مورد خوبی برای مقایسه است. مثل humankind در این بازی هم میتوانید اثرات بازی های Civilization را ببینید، ولی با اینکه بازی Old World از آنها برای شروعش استفاده میکند، طرز تمام شدنش خیلی غیر معمول تر است. این بازی چیز جدیدی برای متمرکز شدن رویش پیدا میکند: مردم، و تمام انواع موانع و مشکلاتی که به صورت ناگهانی ممکن است رخ دهند، مثل به قتل رسیدن توسط برادرزاده. بازی Humankind از جزئیات بازی های Civilization که تغییر داده شده اند استفاده میکند، ولی خیلی محافظه کارانه است. اینکه بتوانید فرهنگ های جدید انتخاب کنید و شهرهایی به بزرگی یک قاره را سرپا نگه دارید مسلما خیلی جذاب است، ولی انقلاب آفرین نیست. شاید اگر 20% عجیبتر بود بازی بهتری میشد، حداقل نظر من که بعد از بررسی بازی Humankind این است – واقعا نشستم و محاسبه کردم. و باور کنید که قبلا خیلی تمرین داشتم، چون تمام مدت بخاطر عشق بازی Humankind به اعداد بزرگ مشغول محاسبه بودم.
با این حال دکمه ی End Turn هنوز هم مرا به خود میخواند و Memphis برای کشتی های جنگی اش احتیاج به سوخت دارد. همچنین باید یک ایده را برای ساخت ارتش کشنده که در نظر دارم امتحان کنم، چون میخواهم با آن دنیا را به مرز آخرالزمان ببرم. بله، بازی humankind باید ایجاد خیلی از ایده های عالی و تازه برایم شده که هنوز نصفشان را هم انجام نداده ام و نمیتوانم برای انجام و تماشای نتیجه شان صبر کنم. ولی حالا که Amplitude بازی Civilization خودش را ساخته، امیدوارم به ساخت بازی های Alpha Centauris برگردد.
اگر شما هم به خرید بازی Humankind علاقمندید، میتوانید آن را از فروشگاه آرسان گیم تهیه کنید.
منبع: آرسان گیم.